در این شرایط بود که مایکل لوییس ۵ وارد ماجرا شد. کتاب او یعنی فلَش بُویز ۶ چند مشخصهٔ اساسی دارد، یکی اینکه به روشنی نشان میدهد که در بازار سهام چه میگذرد؛ این کتاب همچنین هر توضیحی که برای فهم معاملۀ پرتناوب لازم باشد را در یکجا جمع کرده است. کتاب مانند یک داستان هیجانی نوشته شده است که قهرمانش سعی دارد معمای پیش رویش را حل کند. این قهرمان، یک بانکدار کانادایی است به نام «برد کاتسویاما» ۷ و معما این است که هرگاه او میخواهد با قیمتی سهم مشخصی را بخرد به محض کلیک کردن برای خرید قیمت تغییر میکند و موفق به خرید نمیشود.
معاملۀ بازار سهام
خون به پا خواهد شد!
بررسی کتاب «فلَش بویز» نوشتۀ مایکل لوییس
LRB , 19 ارديبهشت 1394 ساعت 16:57
مولف : جان لانچستر
مترجم : سیدامیرحسین میرابوطالبی
در سال ۲۰۱۰ میانگین مهمترین بازار سهام امریکا یعنی داوجونز به یکباره سقوط کرد و در کمتر از ۱۵ دقیقه بازار سرمایه را دچار ضرری در حدود ۱ تریلیون دلاری کرد. اما پس از ۲۰ دقیقه شاخص داوجونز به نقطۀ اولیۀ خود بازگشت. این «سقوط آنی» توجه پژوهشگران را به خود جلب کرد. برخی معتقد بودند فناوری جدید یعنی آنچه به معاملۀ پرتناوب یا معاملۀ آنی(HFT) مشهور است، مقصر اصلی این سقوط آنی است. مایکل لوییس در کتاب «فلَش بُویز» در قالب داستانی به تحلیل «معاملۀ پرتناوب» پرداخته است.
لندن ریویو آو بوکز — در بعد از ظهر ششم ماه میسال ۲۰۱۰ بود که شاخص مهمترین بازار سهام آمریکا، یعنی میانگین شاخص صنعتی داوجونز به یکباره شروع به کاهش کرد. هیچ دلیل بیرونی مثل خبر خاص یا اطلاعات اقتصادیِ مهمی برای این کاهش وجود نداشت، اما بازار که در آن روز روند کاهشی آرامی را پی گرفته بود در عرض چند دقیقه به اندازهٔ ۵ درصد سقوط کرد. این روند در طول ۱۵ دقیقه بازار سرمایه را دچار ضرری در حدود ۱ تریلیون دلار کرد.
خب این اتفاق خیلی عجیب بود، اما این اولین باری نبود که چنین اتفاقی میافتاد. اتفاقات عجیب و غریب در بازار زیاد میافتد، آن هم اصولاً تنها به دلیل هیجان و تنش شدید آنی؛ به همین دلیل هم هست که یکی از بهترین کتابهای تاریخ مالیه «جنون، وحشت و ویرانی» ۱ نام دارد؛ اما آنچه عجیبتر مینمود برگشت ناگهانی بازار پس از این سقوط بود. بعد از بیست دقیقهٔ جنونآمیز قیمتها سرجای خود برگشته و شاخص داوجونز هم به نقطهٔ اولیهٔ خود بازگشت.
این اتفاق به «سقوط آنی» ۲ مشهور است. گزارشهای هیئتهای رسمی رسیدگی تقصیر را گردن فروش نابهنگام مقدار زیادی سهم میاندازد، اما چنین توجیهی برای شاهدان آگاه ماجرا قانعکننده نیست. در مقابل، بسیاری از پژوهشگران بازار مقصر را یکسری روش و فناوری جدید میدانند که به معاملۀ پرتناوب و یا معاملۀ آنی ۳ مشهور است؛ اما حقیقت این است که تا به حال هیچکس به طور کامل ماهیت و دلیل این سقوط آنی را توضیح نداده است.
سقوط آنی باعث شد که «معاملۀ پرتناوب» ۴ برای اولین بار زیر ذرهبین قرار بگیرد. این نوع از سازوکار بازاری تا جایی پیشرفت کرده که امروزه بیشتر خرید و فروشها نه توسط اشخاص بلکه توسط رایانهها و بدون هیچگونه دخالتی از سوی انسانها انجام میپذیرد. تنها کاری که افراد در این زمینه انجام میدهند طراحی الگوریتم این رایانهها است. در سال ۲۰۰۸، ۶۸ درصد معاملۀ عمومی سهام به این شکل انجام شده و خرید و فروش انسانی تنها یک سوم بازار را شامل میشود. افرادی که از این شکل از معامله استفاده میکردند به دلیل پول خوبی که از آن در میآوردند صحبت چندانی از آن نمیکنند و ترجیح میدهند که این موضوع چندان مورد توجه قرار نگیرد.
در این شرایط بود که مایکل لوییس ۵ وارد ماجرا شد. کتاب او یعنی فلَش بُویز ۶ چند مشخصهٔ اساسی دارد، یکی اینکه به روشنی نشان میدهد که در بازار سهام چه میگذرد؛ این کتاب همچنین هر توضیحی که برای فهم معاملۀ پرتناوب لازم باشد را در یکجا جمع کرده است. کتاب مانند یک داستان هیجانی نوشته شده است که قهرمانش سعی دارد معمای پیش رویش را حل کند. این قهرمان، یک بانکدار کانادایی است به نام «برد کاتسویاما» ۷ و معما این است که هرگاه او میخواهد با قیمتی سهم مشخصی را بخرد به محض کلیک کردن برای خرید قیمت تغییر میکند و موفق به خرید نمیشود.
کاتسویاما متوجه میشود که مشکلش در سرتاسر صنعت مالی همهگیر است. شاید بسیاری از افراد حاضر در این بازار این سؤال را از خود پرسیده باشند که چه خبر است، اما تفاوت کاتسویاما این است که سؤال را تا رسیدن به پاسخ رها نمیکند. بخشی از پاسخ در فرمولبندی صحیح سؤال نهفته است، اصلاً این بازار چیست؟
آنچه ما به صورت ایدهآل از بازار در ذهن داریم، یک مکان فیزیکی مشخص است که افراد در آن خرید و فروش میکنند؛ اما در این بازار جدید عوامل اصلی نه انسانها بلکه الگوریتمها هستند. در این شرایط بازار قدیمی تنها صحنهای خواهد بود که برای اخبار و امثالهم کاربرد دارد. همان طور که لوییس به درستی اشاره میکند بازار در اختیار گروههای سرمایهگذاری بزرگ است که اغلب توسط بانکها اداره میشود و کارشان انجام معاملۀ دور از چشم عموم است به شکلی که کسی نمیداند چه کسی میخرد، کسی نمیداند چه کسی میفروشد و هیچکس قیمتی که پرداخت میشود را نیز نمیداند. کسی که در داستان برای حل این معما کمک شایانی به کاتسویاما میکند مهندس مخابراتی است به نام رونان رایان. شغل او مربوط به برقراری ارتباطات مخابراتی درون بازار است و برای کاتسویاما توضیح میدهد که در این شرایط سرعت چقدر در روند معاملۀ اهمیت دارد.
«همانطور که رایان صحبت میکرد جاهای خالی در نقشهٔ ذهنی کاتسویاما از بازار مالی پر میشد. خودش چنین میگوید: آنچه او به من گفت روشن کرد که ما به دنبال میکروثانیهها و نانوثانیهها هستیم. با این حساب بازار سهام ایالات متحده به نظامی تبدیل شده که سرعت در آن ریشهایترین بخش بوده و معاملۀ بازار سهام آنها که از این فناوری برخوردارند از نانوثانیهها سود میبرند و آنها هم که از این فناوری بهرهمند نیستند اصلاً در جریان نیستند که این نانوثانیهها چه ارزشی دارند. در واقع آنها که از این ابزار برخوردارند دید کاملی به بازار دارند و آنها که از آن برخوردار نیستند در واقع هیچگاه به معنای واقعی بازار را نمیبینند. آنچه که روزی به عنوان عمومیترین و دموکراتیکترین بازار مالی مطرح بود در واقع به چیزی شبیه مشاهدهٔ خصوصی یک اثر هنری دزدیده شده بدل شده است.»
این سرعت به این دلیل اهمیت دارد که روشهای مالی جدید به دنبال بهرهبردن از کوچکترین اختلافات قیمتی هستند که در کسری از ثانیه روی میدهد. در واقع استفاده از آنها و در برخی موارد ایجاد این اختلافات.
«برای مثال در نظر بگیرید که قیمت یک سهم در سمت خرید و فروش در بازار سهام نیویورک ۸۰ / ۱.۸۰ است. در این شرایط فروشندهٔ بزرگی قیمت را به ۸.۷۸ / ۹.۷۸ میرساند. آنهایی که از معاملات پرتناوب استفاده میکنند در ۹۹.۷۸ خریده و قبل از اینکه اصلاً بازار بخواهد به طور رسمی دچار تغییری بشود آن را به خریداران با ۸۰ دلار میفروشد. این اتفاق هر روز میافتد و موثرتر از تمام روشهای دیگر باعث ایجاد درآمدهای میلیارد دلاری میشود.»
این کتاب در بدو انتشارش معاملۀ بازار سهام مثل بمب صدا کرد. در همان هفتهای که این کتاب چاپ شد دیوان عدالت ایالات متحده و دیگر نهادهای نظارتی و اجرایی اعلام کردند مطالعاتشان را در رابطه با معاملۀ پرتناوب آغاز کردهاند. تنها لوییس میتوانست چنین تاثیرگذاری عظیمی داشته باشد، همانطور که تنها خود لوییس میتوانست چنین کتابی بنویسد.
اما در این میان عکسالعمل این فلَش بُویز هم جالب است. اگر آنهایی که در پی زیر سوال بردن کاتسویاما و انگیزههایش هستند را در نظر نگیریم، سه نوع استدلال برای مقابله با مباحث مطرح شده در این کتاب از سوی این فلَش بُویز ارایه میشود. اول اینکه این نوع معاملۀ پرتناوب با فراهم کردن «نقدینگی» کمک شایانی به بازار میکند؛ اما لوییس اینکه این نوع معامله منبعی حقیقی برای ایجاد نقدینگی است را به کلی رد میکند. او یک شرکت فرضی به نام «شرکت اسکالپرز» را درنظر میگیرد که در تمام معاملات بازار حضور دارد. هر بار که شما بخواهید سهمی را بخرید شرکت اسکالپرز از شما جلو زده، سهم را خریده و به شما میفروشد. هیچگونه ریسکی متوجه این شرکت نیست و هیچگاه سهمی را نمیخرد و یا نمیفروشد مگر اینکه طرف دیگر مبادله را در سمت دیگر آماده داشته باشد، در واقع این شرکت با هدف واسطهگری در مبادلهای وارد میشود که بدون او هم انجام میشد. از همین مثال فرضی میتوان به سادگی فهمید که این شرکت در واقع هیچ نقدینگی واقعی به بازار نیافزوده است چرا که هیچگونه ریسکی متحمل نشده است. این شرکت با این کار باعث فرّار شدن قیمتها در بازار میشود چرا که هرگونه تغییری در قیمت به سود این شرکت خواهد بود.
خب این از ادعای نقدینگی؛ اما این فلَش بُویز ادعاهای دیگری هم مطرح میکنند که قابلقبولترینشان، حداقل از نظر ظاهری، مربوط میشود به شکاف قیمتی ۸ که همان فاصلهٔ بین قیمت خرید یک سهم با قیمت فروش آن است. هرچه این فاصله کمتر باشد، نفعش برای حاضرین در بازار بیشتر است. معاملهگران پرنوسان با اشاره به این واقعیت که این شکاف در دههٔ اخیر کاهش یافته، این کاهش را به معاملات پرتناوب مربوط میدانند. آنها ادعا میکنند تعدد بسیار زیاد معاملات کامپیوترهای فوقالعاده سریعشان باعث این کاهش شده است؛ اما مشکل این ادعا هم این است که از آنجا که این معاملهگران بسیار مرموز و پنهانکار هستند، هیچ دادهای در حمایت از این ادعا ارایه نمیدهند.
ادعای دیگر آنها این است که بسیاری از فعالیتهای آنها در واقع جلو زدن به حساب نمیآید. آنها مجبورند این حرف را بزنند چون غیرقابل دفاع بودن جلوزدن در مفهوم بازار سرمایه، از روز هم روشنتر است؛ اما باز هم اینجا هیچ دادهٔ خاصی در این رابطه ارایه نمیشود. مشخصاً بسیاری از آنچه معاملات پرتناوب انجام میدهد شامل جلو زدن نمیشود ولی روند کاری آنها آنقدر مرموز است که حتی نمیتوانند به درستی از خود دفاع کنند.
کتاب فلَش بُویز دفتر و دستک معاملۀ پرتناوب را به هم ریخت. مشخص است که شرایط به همان منوالی که بوده باقی نخواهد ماند؛ اما مسئله اینجاست که چه چیزی میخواهد تغییر کند و آیا این تغییر واقعاً چیزی را تغییر میدهد. پیشنهاد لوییس برای این شرایط که از زبان قهرمان داستانش کاتسویاما مطرح میشود ایجاد تاخیری ۳۵۰ میکرو ثانیهای یا همان ۰.۰۰۰۳۵ ثانیهای است.
راه حل قابل بحث دیگر شامل تنظیم مقررات است. برای شروع میتوان این نوع معامله را به شکلی غیرقانونی فرض کرد. آنهایی که در این معامله شرکت دارند وکلای بسیار زبدهای در کنارشان دارند که با تأیید آنها دست به کار میشوند؛ اما قاعدهٔ بسیار مهمی که در قانونگذاری مرتبط با بازار وجود دارد این است که معامله بر اساس اطلاعاتی که در دسترس عموم نباشد غیرقانونی است. حال این نکته را در نظر بگیرید که قیمتهای ظاهری در واقع قیمتهای حقیقی نیستند: آیا میتوان چنین چیزی را اطلاعاتی دانست که در دسترس عموم نیست. من اینطور فکر میکنم. اگر دیوان عدالت هم با من موافق باشد، خون به پا خواهد شد!
نکتهٔ مهمی که در این میان و در دنیای مدرن مالیه قابل معاملۀ بازار سهام ذکر است، وجود قانونهایی است که خود باعث پیچیدگی شده و این پیچیدگیها باعث میشوند که شانس سودآوری کاهش یابد. اگر افراد فوق العاده باهوشی در اختیار داشته باشی که تمام روز را صرف این کنند که نقاط کور و پتانسیلهای استفاده از سیستم را بیابند، بالاخره این کار را خواهند کرد. در این شرایط قوانینی که تنظیم میشوند باید قوانینی دقیق و فکر شده باشند. حداقل امیدواریم کسانی که اقدام به وضع این قوانین میکنند کتاب لوییس را خوانده باشند.
یکی از ظریفترین نکاتی که در این کتاب پی گرفته شده اندازهٔ قابی است که نویسنده از دریچهٔ آن به مسائل نگریسته: لوییس داستان خودش را میگوید و به خواننده این اجازه را میدهد که نتیجهگیری خودش را در رابطه با معنی و پیامدهای این موضوع داشته باشد. یکی از دلایل موفقیت بسیار زیاد کتاب این است که هم چپیهای متعصب و هم طرفداران بازار آزاد تقریباً با همهٔ آنچه در این کتاب گفته میشود موافقاند. اگر کسی بخواهد دیدش را وسیعتر کند با مطالعهٔ این کتاب میتواند به سوالاتی از این قبیل هم رسید که واقعاً داستان فلَش بُویز تا چه حد فقط داستان فلَش بُویز بوده و تا چه حد به ذات و طبیعت سرمایهداری مدرن بازمیگردد. پل کروگمن در این رابطه در روزنامه نیویورک تایمز مینویسد: «اصلاً بیخیال مقدار صدمهای که معاملۀ پرتناوب به بار میآورد. موضوع کل صنعت مالی است که اقتصاد و جامعهٔ ما را نادیده میگیرد، نه فقط این یک قسمت.» فکر میکنم لوییس با قسمت «بیخیال» مخالف باشد، اما با توجه به روند کتابهای اخیرش به نظرم میآید که با بقیهاش موافق است.
شاید به اندازهٔ کافی از نقاط تاریک معاملۀ بازار سهام موضوع صحبت کردیم، اما این کتاب ایدهٔ دیگری را نیز به ذهن متبادر میکند که اجازه بدهید از آن هم نام ببرم. داستان معاملۀ پرتناوب کم و بیش همان داستانی است که توماس پیکتی در کتاب خود به نام سرمایه در قرن بیستویکم آورده است. لوییس از شیوهٔ روایی استفاده کرده و پیکتی از داده و تحلیل، اما هردوی این کتابها در زمینهٔ سرمایهداری مدرن به این موضوع میپردازند که چطور سرمایه روزبهروز روندی ظالمانهتر به خود میگیرد: در واقع چطور ثروتمندترینها هر روز ثروتمندتر میشوند. لوییس در سخن آخر چاپ مجدد کتابش دیگرش پوکر دروغگوها میگوید: «دوست دارم فکر کنم که افرادی که این کارها را میکنند در نهایت توبیخ میشوند؛ اما حقیقت این است که اینطور نیست. آنها ثروتمندتر و ثروتمندتر میشوند. مطمئنم بیشترشان چاق و خوشحال از دنیا خواهند رفت.»
پینوشتها:
* این مطلب در یازدهمین شمارهٔ سال ۲۰۱۴ (ژوئن ۲۰۱۴) با عنوان Scalpers Inc در نشریهٔ لندن ریویو آو بوکز منتشر شده است.
[۱] Kindleberger, Charles P, and Robert Z. Aliber. Manias, panics and crashes: a history of financial crises. Palgrave Macmillan, 2011
[۲] Flash Crash
[۳] flash trading
[۴] High Frequency Trade
[۵] Michael Lewis
[۶] Flash Boys
[۷] Brad Katsuyama
[۸] Spread
معاملهگر و تحلیلگر چه فرقی با هم دارند؟
تحلیلگر یا معاملهگر ؟ اگر در بازارهای مالی فعال هستید حتما این دو واژه به گوشتان خورده است.برای موفقیت در بازارهای مالی باید معامله گر باشیم یا تحلیلگر؟ اصلا این دو با هم فرق دارند؟ در این مقاله آموزشی چیزهایی را متوجه می شوید که خیلی از افرادی که در این حوزه فعال هستند فراموش کرده اند و به آن توجهی نمی کنند.
تفاوت تحلیل گر و تریدر
به زبان ساده، تحلیل گر کسی است که فرضا بیان می کند تا تابستان ۹۹ قیمت دلار بالا خواهد رفت، ولی تریدر، از همین الان به فکر نوسان گیری از بازار است و روی پول خود با معاملات روزانه ریسک می کند و سود می گیرد.
در واقع، یک تحلیل گر روی خط و خطوط و پیش معاملۀ بازار سهام بینی های خود سود می کند، ولی یک تریدر، روی پول خود ریسک می کند. (تحلیل گر حرف می زند ولی تریدر عمل می کند)
برای آن که یک معامله گر و سرمایه گذار موفق در بازار سرمایه باشیم، باید یک تحلیل گر و تریدر مؤفق باشیم!
چطور یک تحلیل گر مؤفق باشیم؟
برای آن که بتوانیم یک تحلیل گر مؤفق در بازار سرمایه باشیم، لازم است ۳ بعد بازار را بشناسیم.
با یک مثال توضیح می دهیم:
فرض کنید یک تحلیل گر، با اطمینان و اعتماد به نفس، به شما می گوید سهم ذوب ۱۰۰ درصد سود خواهد داد. او از حرف خود مطمئن است.
ولی نکته ی قابل توجه این جاست که سود موردنظر از سهم ذوب، طی چه مدت عاید خریدار آن خواهد شد؟ دو ماه؟ یک سال؟ دو سال؟
بنابراین همواره این بُعد را درک کرده و آن را در معاملات خود در نظر بگیرید.
قیمت، بُعد دیگر را چطور می توانیم شناسایی کنیم؟
بر اساس ۳ سطح می توانیم معاملۀ بازار سهام قیمت را در بازار شناسایی کنیم:
یک: سطوح حمایت و مقاومت استاتیک
دو: سطوح حمایت و مقاومت داینامیک (و یا همان خطوط روند)
سه: سطوح فیبوناچی
الگوها
الگوها ۳ نوع اصلی دارند:
یک: الگوهای کلاسیک مانند الگوهای ادامه دهنده (مثل الگوی پرچم و مستطیل) و بازگشتی (مثل الگوی سر و شانه، دو کف، سه سقف)
دو: الگوهای هارمونیک، همانطور که قبلا گفته شد، بازار با هارمونی (هماهنگی) خاصی جلو می رود و در نظم خاصی گیر می افتد. بعنوان مثال می توانید عملکرد سهم بترانس را در سال ۹۸ بررسی کنید.
سه: امواج الیوت، در واقع امواج شگفت انگیز الیوت، که نیازی به معرفی ندارند!
پس از یادگیری الگوهای هارمونیک ، شما می توانید prz ها و trz ها را محاسبه کنید. در این مقاله قصد نداریم این دو اصطلاح را کامل شرح دهیم، در همین حد کافی است بدانیم که منظور از آن ها “محتمل ترین محدوده بازگشت بازار بر اساس قیمت و زمان” می باشد.
یک سوال مهم
چرا بعد زمان بسیار اهمیت بسیار بالایی دارد؟
برای درک این بحث، لازم است با مفهومی به نام، هزینه فرصت آشنا شویم.
فرض کنید شما در ابتدای سال ۹۸، با یک میلیارد تومان سرمایه مازاد خود، یک خانه یک میلیارد تومانی می خریدید و در پایان سال، ارزش آن با ۲۰ درصد سود، ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان شده بود.
اگر همین پول را برای مثال در بورس می گذاشتید، در مدت مشابه می توانستید، یک میلیارد تومان را به ۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان تبدیل کنید و بنابراین، می توانستید سود بیشتری کنید.
شما در واقع ۳۰۰ میلیون تومان در سرمایه گذاری خود روی ملک موردنظر، نسبت به بازار بورس، هزینه فرصت داشته اید.
تحلیل زمانی و درک بعد زمان به ما کمک می کند که هزینه فرصت کمتری متحمل شویم!
معامله گر کیست؟
تریدر یا معاملهگر کسی است که اقدام به خرید و فروش داراییها در کوتاه مدت میکند. او این کار را با هدف کسب منفعت از نوسانات قیمتی انجام میدهد، پس میتوان گفت که ذات عمل معاملهگری در بلندمدت نیست.
برای این که به رابطه بین زمان در تریدری و سرمایهگذاری پی ببریم، باید به نکته زیر دقت کنیم:
بهعنوان مثال وقتی شما یک واحد آپارتمان میخرید، احساس برنده بودن میکنید. چون میدانید که ارزش آن در آینده بیشتر از قیمت پرداختی شما است و شما برای توسعه داراییهایتان در آینده و بهرهبرداری از منافع آن این اقدام را انجام دادهاید. اما این آینده دقیقا یعنی کی؟ فردا؟ هفته بعد؟ ماه بعد؟
کمی به این موضوع فکر کنید. آیا وقتی شما خانهای میخرید انتظار دارید که از فردا قیمت ملک شما رشد کند؟ اصلا هدف شما از این که که ملکی را میخرید چیست؟ آیا با این دید میخرید که هفته بعد آن را بفروشید؟
اکثر مردم برای خرید ملک دید بلند مدت دارند. بهعبارت دیگر شاید کمتر باشد که ملکی را برای فروش در هفته بعد خریداری کند. پس خرید ملک را میتوانیم در دسته سرمایهگذاریها قرار دهیم و درواقع کسانی که ملک میخرند، سرمایه گذاری میکنند.
تبدیل تحلیل گر به معامله گر
چه چیزی باعث می شود یک تحلیل گر نتواند به خوبی تحلیل بازار ، تحلیل خود را به کار بگیرد و معامله کند. ؟
دلایل متعددی وجود دارد که در دوره روانشناسی به توصیف یک به یک آنها خواهیم پرداخت اما ۳ دلیل عمده موفقیت معامله گران را برایتان توضیح می دهیم:
- منضبط بودن : تحلیل گر موفقی که قصد دارد به یک معامله گر موفق تبدیل شود، با انضباط است و دارای پلان و استراتژی ترید است.
- متمرکز: شرط تبدیل تحلیل گر به معامله گر موفق این است که متمرکز باشد و بر اساس پلان شخصی خودش معامله کند و در روند کلی معاملات خود از سایتهای خبری تاثیر نگیرد.
- اعتماد به نفس: یک معامله گر موفق شخصی است که حتی با وجود ضرر و علی رغم معاملات ضرر ده اعتماد به نفس خود را از دست نداده و مطابق پلان از پیش تعریف شده عمل می کند.
برخی از ویژگی ها
معاملهگر و تحلیلگر توانایی همکاری با یکدیگر را دارند، اما قطعاً نقش آنها متفاوت است. یک معاملهگر پول به بازار تزریق میکند و عملکرد خود را بهسادگی اندازهگیری میکند؛ اما هدف اصلی یک تحلیلگر درک و کشف آن چیزی است که ممکن است در بازارها رخ دهد. او حقایق را اندازهگیری میکند.
● یک تحلیلگر قضاوت اشتباه خود را «ضعف بازار» مینامد.
● یک معاملهگر هنگام اشتباه، معاملۀ خود را میبندد و به سمت فرصت معاملاتی بعدی حرکت میکند. امیدوارم آسیب کمی دیده باشد!! اشتباه، فرض اساسی برای یک معاملهگر است. یک معاملهگر زمانی که اشتباه میکند و از بازار خارج میشود، مایل است بهاشتباه خود اعتراف کند؛ اما تحلیلگر به موقعیت معاملاتی بازکردۀ خود میچسبد تا فقط نشان دهد که درست گفته است.
● یک معاملهگر باید به هر هشداری واکنش نشان دهد و قواعد معاملاتی او میگوید: به اخبار توجه کن. بسیاری از تحلیلگران با بازار همراه میشوند و بهجای تلاش برای کسب سود در تلاشاند تا حرف خود را به اثبات برسانند.< وقت بسیار زیادی را برای یادآوری پیشبینیهای درست خود به دیگران صرف میکند>. به همین دلیل آنها معاملهای زیان ده را برای همیشه نگه میدارند. چراکه خروج آنها از معامله با زیان، آنها را مجبور به اعتراف اشتباهشان میکند.
● تحلیلگران به مطالعۀ صنایع، شرکتها و شرایط اقتصادی میپردازند. معاملهگران (حداقل بیشتر معاملهگران)، به مطالعۀ رفتار قیمتها میپردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت میدهند.
● هنگامیکه یک تحلیلگر نظر خود را در مورد سهام یا وضعیت کلی بازار تغییر میدهد، آن را «تجدیدنظر در پیشبینی با توجه به تغییر عوامل بنیادی» نام مینهد. وقتیکه یک معاملهگر دیدگاه خود را در مورد دادوستد تغییر میدهد، آن را «انعطافپذیری برای حفظ سرمایه و بقا» خطاب میکند.
نتیجه
با همه گیر شدن شبکه های اجتماعی، بازار خرید و فروش تحلیل ( سیگنال ) برای افراد سود جو خیلی گرم شده است. متاسفانه افراد از ناآگاهی مردم سؤ استفاده می کنند و پول های سنگینی،برای فروش تحلیل سهام از مردم میگیرند.
لطفا و خواهشا به صورت مستقیم، معاملۀ بازار سهام معاملۀ بازار سهام بدون کسب دانش معامله گری، اقدام به معامله نکنید، چون در نهایت سرمایه خود را از دست می دهید.
معامله گری نیاز به زمان و کسب دانش دارد که هر کسی زمان و شرایط آن را ندارد. با سرمایه گذاری غیر مستقیم می توانید چندین برابر بانک و حتی سرمایه گذاری در املاک سود کسب کنید. که اصول خیلی ساده ای دارد و اصلا نیاز نیست برای این نوع از سرمایه گذاری وقت بگذارید. در ضمن استرس سرمایه گذاری مستقیم را هم ندارد.
مرکز آموزشی و کارآفرینی خوارزمی در مسیر یادگیری مهارت های حرفه ای، پیشرفت شغلی، کارآفرینی و توسعه کسب و کار با بهره مندی از دانش و تجربه اساتید متخصص و دارا بودن کادری مجرب در کنار فراهم آوردن محیطی پویا با امکانات روز آموزشی، با افتخار در کنار شما خواهد بود. امیدواریم بتوانیم نقش و سهمی موثر در آینده، جایگاه شغلی و اجتماعی شما مردم کشور عزیزمان ایران داشته باشیم و رسالت اجتماعی خود را به نحو احسن ایفا نماییم.
آیا سی شرکت بزرگتر بورس، ورق را بر خواهند گرداند؟
در هفتهٔ پیش شاهد رفتار هیجانی معاملهگران در بازار بورس و اوراق بهادار بودیم. البته نمیتوان منکر رشد زیاد و عمومی قیمت سهمها در طی یکسال اخیر شد. در دورهٔ رونق اخیر بازار، افزایش قیمت خیرهکنندهٔ سهام شرکتها خرد و کلان نمیشناخت. با این وجود بیشتر افزایش قیمت به سمت شرکتهای کوچک و متوسط رفت. گواه این مدعا را میتوان در تصویر زیر جستجو کرد، که نشان میدهد در حدود یکسال اخیر رشد شاخص کل بورس (خط آبی) چیزی بیش از ۱۹۱ درصد کمتر از رشد عمومی شرکتها (شاخص کل هموزن) بوده است. بنابراین شرکتهای شاخصساز (شرکتهای با حجم بازار بالا) که وزن زیادی در تغییرات شاخص کل بازی میکنند، همگام با همهٔ شرکتهای بازار بورس رشد نکرده اند.
مقایسهٔ رشد شاخص کل بورس (خط آبی) با رشد شاخص کل هموزن بورس (خط قرمز) از سال ۹۷ تا ۹۸
سوالی که ممکن است ذهن شما را نیز درگیر کرده باشد، اینست که چرا چنین اختلافی بین بازدهی شاخص کل و شاخص هموزن وجود داشته است. توصیف عمیق این پدیده کاریست که اقتصاددانان باید به آن اهتمام کنند، اما به عنوان یک فعال بازار نظر من معطوف به نحوهٔ معاملات حقوقیها و بازیگران بزرگ بازار در نمادهای بزرگتر است. شرکتهایی با حجم بازار بالاتر اغلب از معاملات بی روند و فرسایشی رنج میبرند. متاسفانه بازارگردانان نیز به جای اصلاح این روندهای کوچانندهٔ سرمایهگذار، این باتلاق معاملاتی را وسیعتر میکنند و به همین جهت معاملهگران ترجیح میدهند به معاملات سهام کوچکتر که با نیروی نوسانگیران و بازارسازان حقیقی تند و تیز بالا و پایین میشود بپردازند.
آنچه امروز در محافل سرمایهگذاران به شدت دنبال میشود، روند آیندهٔ قیمتها و به خصوص روند شاخص کل است. هر چند در عمل تبعیت قیمت ها از شاخص کل مقداری ماهیت هیجانی و روانشناختی دارد و از نظر اقتصادی، حداقل در کوتاه مدت افت شاخص کل نباید باعث افت کلی قیمتها شود، اما واقعیت این است که اغلب سرمایهگذاران خرد و حتی سیاستگذارن صندوقهای مالی علاقهٔ عجیبی به دخالت دادن شاخص در تصمیمات خرید و فروش خود دارند.
به راستی شاخص کل را چگونه میتوان ساده سازی کرد؟ چگونه میتوان این نماگر بازار را که به صدها شرکت ارتباط دارد را آسانتر مورد توجه قرار داد؟ چنانچه اشاره گردید، حرکت معاملۀ بازار سهام شاخص کل متأثر از حرکت شرکتهای بزرگتر بازار بوده و در پیشبینی شاخص کل بورس، پیش بینی شرکتهای بزرگتر از اهمیت زیادی برخوردار است. حال این اهمیت و وابستگی شاخص کل بورس به شاخص مثلاً ۳۰ شرکت بزرگتر تا چه اندازه است؟ در شکل ذیل میزان تأثیرپذیری شاخص کل بورس از شاخص سی شرکت فعالتر را میتوانید مشاهده کنید.
میزان همبستگی شاخص کل بورس با شاخص ۳۰ شرکت بزرگتر از سال ۲۰۱۰ تا به امروز
همانطور که مشاهده میشود: یک رابطهٔ برازش خطی نسبتاً خوب بین شاخص کل بورس و شاخص سی شرکت بزرگتر برقرار است. میزان ضریب همبستگی این رابطه نشان میدهد که تقریبا ۳۰۰ شرکت دیگر معاملۀ بازار سهام بورس کمتر از ۲ درصد بر تغییرات مقدار شاخص کل اثر گذار هستند. این در حالیست که ۳۰ شرکت بزرگتر چیزی حدود ۹۸ درصد از تغییرات در شاخص کل را توصیف میکنند.
بنابراین به سادهترین کلمات ممکن میتوان گفت که برای بررسی شاخص کل بورس کافی است روند شاخص ۳۰ شرکت بزرگتر را معاملۀ بازار سهام مورد بررسی قرار داد، چرا که بیشترین تاثیر بر شاخص کل بورس را ایجاد میکنند. در همین راستا آخرین شکل این مقاله به بررسی نسبت شاخص سی شرکت بزرگتر به شاخص کل هموزن بورس میپردازد. این نوع از بررسی در حقیقت این سی شرکت را با مابقی بازار مقایسه میکند.
نسبت شاخص سی شرکت بزرگتر برورس به شاخص کل هموزن آن در چارچوب زمانی روزانه
میتوان از این تصویر چنین برداشت کرد که از اواسط سال ۲۰۱۴ تا اوایل ۲۰۱۷، نسبت شاخص سی شرکت به شاخص کل هموزن دز یک محدودهٔ کاهشی قرار داشته است و از مقدار ۰/۳۶ تا مقدار ۰/۱۷ افت داشته است. اما پس از معاملۀ بازار سهام این افت تا اواخر ۲۰۱۸ این نسبت روندی صعودی و مجدداً تا نسبت ۰/۳۶ افزایش داشته است. در حال حاضر این نسبت با افت شدید از مقدار یادشده تا حدود ۰/۱۵ افت کرده است که این مقدار حتی از کف چندین و چند سالهٔ نسبت مذکور پایین تر است.
حال اگر افت این نسبت ادامه داشته باشد، یعنی شرکتهای کوچکتر همچنان بازدهی بیشتری نسبت به ۳۰ شرکت خواهند داشت. این موضوع با توجه به رشد زیاد شرکتهای کوچکتر نسبتاً نامحتمل است. مگر اینکه میزان سودآوری این شرکتها به شدت رشد داشته باشد، به نظر محرک قویی برای این رشد وجود ندارد. اگر شرکتهای کوچک رشد نکنند و در عوض متصور به کاهش زیاد قیمت سی شرکت بزرگتر بورس باشیم این مسأله هم با توجه به اینکه قیمتهای جهانی در مقادیر حمایتی خود قرار دارند و ریسکهای بنیادین و اساسی در برابر فروش و تولید این شرکتها تقریباً رفع شده است، خیلی قابل تصور نیست.
اما برعکس رشد این نسبت لااقل تا مقدار ۰/۱۷ میتواند به صورت درجا زدن سهام سی شرکت بزرگ و افت شدید سایر سهام برداشت شود. یا اینکه اصلاح فرسایشی کل بازار و رشد قیمت این سی شرکت را شاهد باشیم. نگارنده معتقد است، با توجه به وضعیت نمودار و مفروضات بازار این اتفاق در میانمدت رخ خواهد داد و بازار دوباره به سمت سهام بزرگ برگشت خواهد داشت. باید صبر داشت و دید که بازار چگونه بار دیگر فعالان خود را بازی خواهد داد!
راستی اینهمه از این سی شرکت نام بردیم، ولی اسمی از آنها به میان نیاوردیم، این شما و این سی شرکت بزرگ فعلی حاضر در شاخص سی شرکت بزرگ بازار بورس با ترتیب الفبایی:
اخابر، پارس، پارسان، تاپیکو، جم، حکشتی، خودرو، رمپنا، شبریز، شبندر، شپدیس، شپنا، شتران، شخارک، فارس، فخوز، فملی،فولاد، کچاد، کگل، مبین، همراه، وامید، وبصادر، وبملت، وپاسار، وتجارت، وصندوق، وغدیر، ومعادن
بازار بورس سهام نزدک
نزدک (به انگلیسی: NASDAQ) یک بازار بورس سهام در آمریکا است. نزدک در هشتم فوریه سال ۱۹۷۱ تأسیس شد. از این بازار بهعنوان یکی از بزرگترین بازارهای معاملات الکترونیک سهام در جهان نیز یاد میشود، چراکه بیشترین مقدار معامله سهام را نسبت به هر بازار بورس دیگری دارد. این بازار نزدیک به نیمقرن پیش توسط انجمن ملی معاملهگران اوراق بهادار NASD پایهگذاری شد.
بازار بورس سهام نزدک
این بازار در فهرست بورسهای سهام از نظر ارزش بازار دومین رتبه را در بازار معاملهٔ الکترونیک سهام؛ پس از بورس نیویورک، داراست. نزدک با حضور بیش از ۳۳۲۱ شرکت در آن، بیشترین میانگین تعداد سهام فروخته شده در روز را در میان سایر بورسهای ایالات متحده نسبت به هر بازار بورس دیگری در جهان دارد. این بازار در در هشتم فوریه سال ۱۹۷۱ توسط انجمن ملی معاملهگران اوراق بهادار NASD پایهشده است.
این بازار در دو بازه زمانی به دادوستد و فعالیت میپردازد. بورس نزدک در طول شبانه روز شش و نیم ساعت کاری را به خود اختصاص میدهد و از ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح به وقت محلی آمریکا (۱۸ به وقت تهران) تا ساعت ۱۶ به وقت محلی آمریکا (۳۰ دقیقه بامداد به وقت تهران) فعالیت خود را ادامه میدهد. این بازار بورس در ساختمان کنده ناست در نیویورک مرکزیت دارد و با بازار بورس نیویورک تفاوت دارد.
بازار بورس نزدک بیش از صدها کارگزار به صورت بینالمللی دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم (کارگزاران در لایه ها مختلف فعالیت دارند) میتوانید سهام خود را خریداری کنید.
کارگزاریهای متعددی که فعالیت دارند در کشورهای مهم جهان واقع شدهاند ازجمله آمریکا. انگلستان. سوئیس، ترکیه ، امارات ، روسیه و غیره…
نزدک مخفف National Association of Securities Dealers Automated Quotation است. NASDAQ در هشتم فوریه سال ۱۹۷۱ تأسیس شد. این بازار نزدیک به نیم قرن پیش توسط انجمن ملی معامله گران اوراق بهادار NASD پایه گذاری شد. تا سال 1987 اکثر معاملات از طریق تلفن انجام میشد اما در جریان حادثه اکتبر 1987 ( اشاره به دوشنبه سیاه ) بازاری ها به تلفن ها پاسخ نمی دادند و به همین دلیل سیستم انجام دستورهای کوچک که شیوه ای الکترونیکی برای وارد کردن معاملات معامله گران بود برقرار شد.
در ادامه فعالیت این بازار، برای تسهیل معامله گری، یک سیستم کامپیوتری توسط نزدک ایجاد گردیده که آخرین قیمت های پیشنهادی خرید و فروش در بازار فرابورس و بازار اصلی را برای معامله گران و کارگزاران تهیه می نماید. بازار بورس نزدک هیچگونه تالار معاملاتی فیزیکی که خریداران و فروشندگان را گرد هم آورد، ندارد. همه معاملات در این شرکت از طریق شبکه های کامپیوتری و یا تلفن انجام می گیرد.
آشنایی با بازار بورس نزدک (NASDAQ)
همشهری آنلاین: نزدک (NASDAQ) یک بازار بورس سهام در نیویورک و نخستین بازار معاملهٔ الکترونیک سهام در آمریکا است. نزدک پس از بازار بورس نیویورک دومین بازار بزرگ بورس در جهان است.
بورس > جهان - همشهری آنلاین:
نزدک (NASDAQ) یک بازار بورس سهام در نیویورک و نخستین بازار معاملهٔ الکترونیک سهام در آمریکا است. نزدک پس از بازار بورس نیویورک دومین بازار بزرگ بورس در جهان است.
این بازار بورس در ۱۹۷۱ توسط انجمن ملی معاملهگران اوراق بهاردار (NASD ) پایهگذاری شد. این بازار بورس در نیویورک مرکزیت دارد و با بازار بورس نیویورک تفاوت دارد. ساختمان نزدک در میدان تایمز شهر نیویورک قرار دارد.
تاریخچه تشکیل بورس در دنیا
هزاران شرکت در نزدک بیشترین مقدار معاملهٔ سهام را نسبت به هر بازار بورس دیگر در جهان دارند.
بورس نزدک در طول شبانه روز 5/6 ساعت کاری را به خود اختصاص میدهد و از ساعت 9 و 30 دقیقه صبح به وقت محلی آمریکا (17 به وقت تهران) تا ساعت 16 به وقت محلی آمریکا (30 دقیقه بامداد به وقت تهران) فعالیت خود را ادامه میدهد.
دیدگاه شما