ریسک چیست
ریسک در اصطلاح اقتصادی به تفاوت میزان سود واقعی حاصل از یک سرمایه گذاری با میزان سود مورد انتظار گفته می شود. در ریسک امکان از دست دادن بخش یا تمام سرمایه ی اصلی وجود دارد.
به صورت کمی ، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج حاصل از یک سرمایه گذاری در گذشته ارزیابی می شود. در امور مالی ، انحراف معیار (اختلاف مقدار از میزان متوسط و مقدار میانگین) یکی از معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار با اندازه گیری میزان نوسانات و اختلاف قیمت در یک بازه ی زمانی مشخص محاسبه می شود .
به طور کلی ، مدیریت ریسک های یک سرمایه گذاری از طریق درک اصول ریسک و چگونگی اندازه گیری آن امکان پذیر بوده و سرمایه گذاری را محتاطانه تر میکند. یادگیری ، پیشبینی و مدیریت ریسک های ممکن برای هرسرمایه گذاری، به انواع سرمایه گذاران و مدیران مشاغل کمک می کند تا از ضررهای غیرضروری و پرهزینه جلوگیری کنند.
مبانی ریسک
افراد همه روزه در معرض انواع ریسک قرار میگیرند-خواه از رانندگی ، پیاده روی در خیابان ، سرمایه گذاری ، مدیریت منابع و… هر کدام میتوانند ریسکی در بر داشته باشند. شخصیت ، سبک زندگی و سن یک سرمایه گذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایه گذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته می شود. هر سرمایه گذار مشخصات ریسک منحصر به فردی دارد که تمایل و توانایی آنها را برای مقاومت در برابر ریسک تعیین می کند. به طور کلی ، با افزایش ریسک های سرمایه گذاری ، سرمایه گذاران انتظار بازدهی و سود بیشتری دارند تاخطر ریسک را جبران کنند.
ریسک یکی از ایده های اساسی در هر سرمایه گذاری به شمار میرود. هرچه میزان ریسکی که یک سرمایه گذار میپذیرد بیشتر باشد، بازده بالقوه آن نیز بیشتر خواهد بود.. به عنوان مثال ، خزانه داری دولتی ایالات متحده یکی از مطمئن ترین سرمایه گذاری ها محسوب می شود و در مقایسه با خزانه داری های بخش خصوصی، نرخ بازده کمتری را ارائه می دهد.اما احتمال ورشکستگی یک شرکت سهامی خاص به دلیل ریسک بالاتر ، بسیار بیشتر از یک سرمایه گذاری دولتی است و به همین دلیل سود بیشتری به سرمایه گذاران پیشنهاد میدهند.
افراد ، مشاوران مالی و شرکت ها همه می توانند استراتژی های مدیریت ریسک را برای خطر کردن سرمایه گذاری ها و فعالیت های تجاری خود توسعه دهند. به لحاظ آکادمیک ، چندین نظریه ، معیار و استراتژی وجود دارد که برای اندازه گیری ، تحلیل و مدیریت ریسک ها شناسایی شده اند. برخی از این موارد عبارتند از: انحراف معیار ، بتا ، ارزش در معرض خطر (VaR) و مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه (CAPM). اندازه گیری و کمی سازی ریسک اغلب به سرمایه گذاران ، معامله گران و مدیران مشاغل اجازه می دهد تا با استفاده از استراتژی های مختلف از جمله متنوع سازی و سرمایه گذاری در موقعیت های مختلف، برخی از ریسک ها را دور بزنند.
ریسک های بی خطر
در حالی که هیچ سرمایه گذاری کاملاً از کلیه خطرات احتمالی عاری نیست ، اما برخی از اوراق بهادار دارای ریسک عملی بسیار کمی هستند تا حدی که بدون ریسک یا بدون خطر در نظر گرفته می شوند.
اوراق بهادار بدون ریسک اغلب پایه ای برای تحلیل و اندازه گیری ریسک تشکیل می دهند. این نوع سرمایه گذاری ها نرخ بازده مورد انتظار را با خطر بسیار کم یا بدون خطر ارائه می دهند. اغلب اوقات ،سرمایه گذاران برای حفظ پس اندازهای اضطراری یا نگه داشتن دارایی هایی که باید سریعاً قابل دسترسی باشند، از این اوراق بهادار استفاده میکنند.
ریسک و افق زمانی
افق زمانی و نقدینگی سرمایه گذاری ها اغلب یک عامل اصلی تأثیرگذار در ارزیابی ریسک و مدیریت ریسک است. اگر یک سرمایه گذار نیاز به دسترسی فوری به نقدینگی سرمایه داشته باشد ، احتمال اینکه در سرمایه گذاری های با ریسک بالا یا سرمایه گذاری هایی که بلافاصله قابل تصفیه نیستند مراجعه کنند کمتر است و استفاده از اوراق بهادار بی خطر را ترجیح میدهند.
افق های زمانی نیز عامل مهمی برای سرمایه گذاری فردی خواهد بود. سرمایه گذاران جوان که افق زمانی بیشتری برای بازنشستگی دارند ممکن است مایل باشند در سرمایه گذاری های طولانی تر با بازده بالقوه بالاتر شرکت کنند. اما سرمایه گذاران مسن تحمل ریسک متفاوتی دارند ، زیرا سهولت دسترسی به نقدینگی برایشان اهمیت دارد.
انواع ریسک مالی
هر اقدام پس انداز و سرمایه گذاری شامل ریسک و بازدهی مختلف است. تئوری ریسک مالی ،انواع ریسک های ممکن برای پس انداز را به دو دسته طبقه بندی می کند: ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک. به طور کلی، سرمایه گذاران در معرض هردو خطرات سیستماتیک و غیرسیستماتیک قرار دارند.
خطرات سیستماتیک ، کل یک بازار اقتصادی و بخش عظیمی از آن را تحت تاثیر قرار می دهند. از دست دادن سرمایه گذاری ها به دلیل عواملی مانند ریسک سیاسی و ریسک اقتصادی کلان است که وبرعملکرد کل بازار تأثیر می گذارد. ریسک سیستماتیک را نمی توان از طریق متنوع سازی سرمایه گذاری به راحتی کاهش داد. انواع متداول دیگر ریسک سیستماتیک می تواند شامل ریسک نرخ بهره ، ریسک تورم ، ریسک ارزی ، ریسک نقدینگی ، ریسک کشور و ریسک سیاسی-اجتماعی باشد.
ریسک غیر سیستماتیک ،که به عنوان ریسک خاص نیز شناخته می شود ، رده ای از ریسک است که فقط یک صنعت یا یک شرکت خاص را تحت تأثیر قرار می دهد. ریسک غیر سیستماتیک ، خطر از دست دادن سرمایه گذاری به دلیل خطرات خاص شرکت یا صنعت است. به عنوان مثال می توان به تغییر در مدیریت ، فراخوان محصول ، تغییر نظارتی که می تواند فروش شرکت را کاهش دهد و یک رقیب جدید در بازار با پتانسیل تصاحب سهم بازار از یک شرکت اشاره کرد. سرمایه گذاران غالباً برای مدیریت ریسک غیر سیستماتیک از سرمایه گذاری متنوع استفاده میکنند.
علاوه بر خطرات گسترده سیستماتیک و غیر سیستماتیک انواع دیگر ریسک عبارتند از :
ریسک کسب و کار
ریسک کسب و کار به عوامل اساسی تداوم و برقراری یک کسب و کار اشاره دارد – این سوال مطرح است که آیا یک شرکت قادر به فروش کافی و ایجاد درآمد کافی برای تأمین هزینه های عملیاتی خود و سودآوری خواهد بود؟ در حالی که ریسک مالی مربوط به سود و زیان مستقیم است ، ریسک کسب و کار مربوط به تمام هزینه های دیگری است که یک بنگاه اقتصادی باید بپردازد تا عملکرد خود را حفظ کند. این هزینه ها شامل حقوق ، هزینه های تولید ، اجاره تسهیلات ، دفتر و هزینه های اداری است. سطح ریسک تجاری یک شرکت تحت تأثیر عواملی مانند قیمت تمام شده کالا ، حاشیه سود ، رقابت و سطح کلی تقاضا برای محصولات یا خدماتی که می فروشد ، است.
ریسک اعتبار یا ریسک پیشفرض
ریسک اعتباری هنگامی صورت می گیرد که وام گیرنده قادر به پرداخت سود یا اصل قرارداد تعهدات بدهی خود نباشد. این نوع ریسک خصوصاً مربوط به سرمایه گذارانی است که قصد سهام داری دارند . اوراق قرضه و سهام های دولتی ، کمترین میزان خطر پیش فرض و به همین ترتیب ، کمترین بازده را دارند. از طرف دیگر ، سهام های خصوصی شرکتی بیشترین میزان ریسک پیش فرض را دارند اما نرخ بهره بالاتری نیز دارند. سرمایه گذاران میتوانند با مراجعه به آژانس های رتبه بندی میزان خطر و بازدهی سرمایه های مختلف را شناسایی کنند.
ریسک کسب و کار به عوامل اساسی تداوم و برقراری یک کسب و کار اشاره دارد – این سوال مطرح است که آیا یک شرکت قادر به فروش کافی و ایجاد درآمد کافی برای تأمین هزینه های عملیاتی خود و سودآوری خواهد بود؟ در حالی که ریسک مالی مربوط به سود و زیان مستقیم است ، ریسک کسب و کار مربوط به تمام هزینه های دیگری است که یک بنگاه اقتصادی باید بپردازد تا عملکرد خود را حفظ کند. این هزینه ها شامل حقوق ، هزینه های تولید ، اجاره تسهیلات ، دفتر و هزینه های اداری است. سطح ریسک تجاری تعادل ریسک و بازده چیست؟ یک شرکت تحت تأثیر عواملی مانند قیمت تمام شده کالا ، حاشیه سود ، رقابت و سطح کلی تقاضا برای محصولات یا خدماتی که می فروشد ، است.
ریسک ارزی
هنگام سرمایه گذاری در کشورهای خارجی ، مهم است که در نظر بگیریم که نرخ ارز می تواند قیمت دارایی را نیز تغییر دهد. ریسک ارزی (یا ریسک نرخ ارز) تعادل ریسک و بازده چیست؟ برای کلیه ابزارهای مالی اعمال می شود که وابسته به ارزی غیر از ارز داخلی شما هستند. به عنوان مثال ، اگر در ایالات متحده زندگی می کنید و در سهام کانادا به دلار کانادا سرمایه گذاری می کنید ، حتی اگر ارزش سهام افزایش یابد ، اگر دلار کانادا نسبت به دلار آمریکا کاهش یابد ، ممکن است ضرر کنید.
ریسک کشوری
هنگامی که کشوری قادر به انجام تعهدات مالی خود نباشد و از تعهدات خود کوتاهی کند ، می تواند به عملکرد سایر ابزارهای مالی آن کشور آسیب برساند – و همچنین سایر کشورهایی که با آنها ارتباط دارد. ریسک کشور شامل سهام ، اوراق قرضه ، صندوق های سرمایه گذاری مشترک ، اختیارات و معاملات آتی است که درسطح یک کشور منتشر می شود. این نوع ریسک اغلب در بازارهای نوظهور یا کشورهایی که کسری شدید دارند دیده می شود.
ریسک سیاسی
ریسک سیاسی ، ریسکی است که بازده سرمایه گذاری می تواند به دلیل بی ثباتی سیاسی یا تغییرات در یک کشور متحمل شود. این نوع خطر می تواند ناشی از تغییر در دولت ، نهادهای قانونگذاری ، سایر سیاست گذاران سیاست خارجی یا کنترل نظامی باشد. این ریسک در سرمایه گذاری های طولانی تر خطر جدی تری محسوب میشود.
ریسک طرف مقابل
بر اساس این نوع ریسک این احتمال وجود دارد که یکی از کسانی که در یک معامله شرکت می کنند از تعهد قراردادی خود کوتاهی کند. ریسک طرف مقابل می تواند در معاملات اعتباری ، سرمایه گذاری و معاملات تجاری به خصوص برای معاملات انجام شده در بازارهای خارج از بورس (OTC) وجود داشته باشد ، سرمایه گذاری مالی مانند سهام ، اختیارات ، اوراق قرضه و مشتقات آن دارای ریسک طرف مقابل هستند.
ریسک نقدینگی
ریسک نقندینگی وابسته به توانایی سرمایه گذار در تصفیه ی سرمایه ی خود است . به طور کلی سرمایه گذاران بزرگ بخشی از سرمایه ی خود را در سرمایه های بی خطر انجام میدهند تا سهولت دسترسی به نقدینگی در صورت نیاز ایجاد شود.
خطردر مقابل پاداش
تعادل بین خطر کردن در سرمایه گذاری و بدست آوردن سود بیشتر . به طور کلی ، سطح کم خطر با بازده بالقوه کم و سطح بالای خطر با بازده بالقوه بالا در ارتباط است. هر سرمایه گذار باید تصمیم بگیرد که چقدر به ریسک مایل بوده و آیا قادربه قبول خطر مورد نظر است. این بر اساس عواملی مانند سن ، درآمد ، اهداف سرمایه گذاری ، نیازهای نقدینگی ، افق زمانی و شخصیت خواهد بود.
نمودار زیر یک مثال تصویری از نسبت میزان ریسک به بازدهی پس انداز نشان میدهد:
مهم است که به خاطر داشته باشید که خطر بالاتر به طور خودکار با بازده بالاتر برابر نیست. ریسک بازگشت سود فقط نشان می دهد که سرمایه گذاری های با ریسک بالاتر احتمال بازده بالاتر را دارند – اما هیچ تضمینی وجود ندارد. در سرمایه گذاری با ریسک پایین ، امکان از دست دادن و خطر کمتری برای سرمایه وجود دارد ولی در نتیجه همانند سرمایه گذاری های بی خطر ، انتظار مقدار ثابتی سود در ازای ریسک کم داریم . این نوع پس انداز نسبت به سرمایه گذاری های پرخطر سود دهی پایین تری دارد چون شما ریسک زیادی نمیپذیرید.
ریسک و تنوع
اساسی ترین و موثرترین استراتژی برای به حداقل رساندن خطر ، تنوع است. متنوع سازی به شدت مبتنی بر مفاهیم همبستگی و ریسک است. یک سرمایه ی منظم پخش شده در زمینه هایی که با یکدیگر تفاوت دارند باعث ایجاد امنیت و کاهش ریسک می شود ، بدین صورت که در صورت آسیب دیدن یک بخش ، سایر سرمایه در سایر پس انداز ها امن خواهد بود.
در حالی که اکثر متخصصان سرمایه گذاری اتفاق نظر دارند که متنوع سازی نمی تواند ضرر را تضمین کند ، اما مهمترین مولفه کمک به سرمایه گذار در رسیدن به اهداف مالی دوربرد است ، در حالی که خطر را به حداقل می رساند.
1.سرمایه ی خود را بین پس انداز های مختنلف – از جمله پول نقد ، سهام ، اوراق قرضه ، صندوق های سرمایه گذاری مشترک ، ETF و سایر صندوق ها – گسترش دهید. به دنبال دارایی هایی باشید که بازده آنها از نظر تاریخی و در گذشته در یک جهت پیشرفت کرده و به همان درجه ثابت مانده است. به این ترتیب ، اگر بخشی از نمونه کارها در حال کاهش باشد ، ممکن است بقیه همچنان در حال رشد باشند.
2.در هر نوع سرمایه گذاری متنوع بمانید. اوراق بهادار را شامل کنید که براساس بخش ، صنعت ، منطقه و سرمایه بازار متفاوت است. همچنین بهتر است سبک هایی مانند رشد ، درآمد و ارزش را با هم مخلوط کنید. در مورد اوراق قرضه نیز همین طور است: سررسیدها و کیفیت های مختلف اعتبار را در نظر بگیرید.
3.در خرید اوراق بهادار ریسک کنید. شما فقط محدود به سرمایه گذاری در بخش دولتی نیستید . درواقع خلاف این موضوع صحت دارد. انتخاب سرمایه گذاری های مختلف با نرخ بازدهی متفاوت ، تضمین می کند که سودهای بزرگ باعث جبران ضرر در مناطق دیگر می شود.
بخاطر داشته باشید که متنوع سازی و پخش بودجه یکباره قابل انجام نیست و در مرور زمان صورت می گیرد. سرمایه گذاران و مشاغل با “بررسی های منظم” ایجاد تعادل مجدد را انجام می دهند تا مطمئن شوند نمونه کارها دارای سطح ریسکی متناسب با استراتژی و اهداف مالی آنها هستند.
نتیجه گیری
همه ما هر روز با خطرات روبرو می شویم – خواه در حال رانندگی به محل کار خود باشیم ، چه در حال موج سواری ، خواه در سرمایه گذاری یا مدیریت شغلی. در دنیای مالی ، ریسک به این احتمال اشاره دارد که بازده واقعی یک سرمایه گذاری با آنچه انتظار می رود متفاوت باشد – این احتمال وجود دارد که یک سرمایه گذاری به همان خوبی که می خواهید پیش نرود و در نتیجه ضرر کنید.
موثرترین راه برای مدیریت ریسک سرمایه گذاری ارزیابی و تنوع منظم ریسک است. اگرچه متنوع سازی سود یا تضمین ضرر را تضمین نمی کند ، اما توانایی بهبود بازده را بر اساس اهداف و سطح هدف شما فراهم می کند. یافتن تعادل مناسب بین ریسک و بازده به سرمایه گذاران و مدیران مشاغل کمک می کند تا از طریق سرمایه گذاری هایی که می توانند راحت تر باشند ، به اهداف مالی خود برسند.
مترجم : امیرحسین رستگار
نظریه پرتفوی مدرن (MPT) افزایش بازده و کاهش ریسک
اگر بهتازگی وارد بورس اوراق بهادار شدهاید، احتمالا بارها واژه پرتفوی و مدیریت آن را شنیدهاید. حتی ممکن است در پنل کارگزاری خود این عبارت را دیده باشید اما ندانید که منظور از آن چیست. افراد تازه وارد معمولا با مفهوم این عبارت آشنا نیستند و ممکن است احساس ناآگاهی به آنها دست بدهد. در این مقاله قصد داریم راجعبه این عبارت صحبت کنیم و نظریه پرتفوی مدرن را با نظریه پرتفوی سنتی مقایسه خواهیم کرد.
پرتفوی چیست؟
قبل از رفتن سراغ مبحث اصلی به توضیح این موضوع که پرتفوی چیست میپردازیم. پرتفوی که به آن سبد داراییها یا سرمایهگذاری نیز میگویند، سبدی است متنوع از داراییهای مختلف که میتواند شامل سرمایهگذاری در مسکن، بانک، بورس اوراق بهادار، سکه، ارز، طلا و غیره باشد. هر کدام از این داراییها را نیز میتوان متنوع کرد. مثلا اگر شما سهمهایی بخرید که هر کدام از صنعتی متفاوت انتخاب شده باشد، در واقع شما سبد سهام خود را متنوع کردهاید، به این سبد، پرتفوی اوراق بهادار میگویند. تاکنون دو رویکرد متفاوت نسبت به پرتفوی اتخاذ شده است، رویکرد سنتی و رویکرد مدرن.
رویکرد سنتی نظریه پرتفوی
رویکرد سنتی نظریه پرتفوی اعتقاد داشت که تمامی سرمایهگذاران باید دارای یک پرتفوی شخصی باشند که منحصربهفرد است و متناسب با نیازهای خودشان طراحی شده باشد. بنابراین نیاز بود تا سرمایهگذاران پیش از تشکیل پرتفوی مورد نظر خود، ابتدا میزان بازدهی اوراقی که قصد سرمایهگذاری در آن را دارند تخمین بزنند. بعد از تخمین میزان بازدهی، اوراقی را که انتظار دارند در آینده بیشترین بازدهی را داشته باشند برای سرمایهگذاری انتخاب کنند.
این رویکرد عوامل مختلفی را در انتخاب اوراق بهادار مناسب برای سرمایهگذاری بررسی میکند. برای مثال اگر بخواهید پرتفوی خود را با استفاده از رویکرد سنتی تشکیل دهید، باید به عواملی مانند درآمد جاری، اهداف سرمایهگذاری، دیدگاه و بازه زمانی مورد نظرخود و همچنین میزان ریسکی که میتوانید تحمل کنید، توجه کنید و متناسب با آنها استراتژی مناسب خود را طرحریزی کنید.
رویکرد مدرن نظریه پرتفوی
هری مارکوویتز، اقتصاددان آمریکایی به نظریه پرتفوی سنتی انتقاداتی وارد کرد. او معتقد بود که پیدا کردن سهمی با کمترین ریسک و بیشترین بازدهی تقریبا ناممکن است و اگر افراد بخواهند پرتفوی مناسبی بسازند باید بین ریسک و بازده مورد انتظارشان یک تناسب برقرار کنند. افراد برای سرمایهگذاری تنها نباید ریسک و بازده یک دارایی را بسنجند.
نظریه پرتفوی مدرن (Modern Portfolio Theory) با این فرض شکل گرفت که سرمایهگذاران بهطور ذاتی ریسکگریز هستند اما مطلوبیت نهایی آنها با هم متفاوت است. حال این سوال مطرح میشود که سرمایهگذاران چگونه پرتفوی یا همان سبد سرمایهگذاری خود را برای کسب بالاترین مقدار بازده مورد انتظار همراه با سطوح مختلف ریسک بازار بهینه میکنند؟ این نظریه معتقد است که هیچ چیزی بهعنوان سرمایهگذاری کامل وجود ندارد. چیزی تعادل ریسک و بازده چیست؟ که مهم است و باید مورد توجه قرار بگیرد، انتخاب یک استراتژی با بازده بالا، همراه با ریسک متناسب با بازده است. این نظریه بر این موضوع تاکید میکند که ریسک جزء جدا نشدنی پاداشی بیشتر است.
نظریه پرتفوی مدرن در سال 1952 توسط هری مارکوویتز پیشنهاد داده شده است. این نظریه باعث دگرگون شدن مبحث مدیریت پرتفوی شد و همچنان بهعنوان یک استراتژی محبوب استفاده میشود. این مقاله حدود 40 سال بعد از ارائه شدن نظریه، توانست برنده جایزه نوبل اقتصاد شود. مارکوویتز مدل خود را بر این فرض بنا کرد که سرمایهگذاران همیشه مقداری وجه در اختیار دارند، که میخواهند این پول را برای مدتی سرمایهگذاری کنند.
هری مارکوویتز - ارائه دهنده نظریه پرتفوی مدرن
نظریه پرتفوی مدرن استدلال میکند که افراد میتوانند یک سبد سرمایهگذاری ایدهآل برای خود طراحی کنند که با در نظر گرفتن مقدار بهینه ریسک، حداکثر بازدهی را برای آنها داشته باشد. با سرمایهگذاری در بیش از یک سهم، سرمایهگذار میتواند از مزایای متنوعسازی استفاده کند، در حالی که ریسک خود را کاهش میدهد.
چگونه تنوعبخشی باعث کاهش ریسک میشود؟ بهطور کوتاه این موضوع را با بیان یک مثال توضیح میدهیم. سبد سرمایهگذاریای را در نظر بگیرید که دارای سهام دو شرکت است. یکی از شرکتها سهامش وقتی باران میبارد بازدهیش افزایش مییابد. شرکت دیگر سهامش هنگامی که باران نمیبارد، با بازدهی همراه است. اگر پرتفوی شما شامل هر دو سهم باشد، بدون توجه به این موضوع که باران باریده است و یا هوا آفتابی بوده، همیشه یک سود یا درآمدی برای شما وجود خواهد داشت. در واقع ریسکی که یک فرد هنگام خرید سهام یک شرکت، با آن مواجه میشود، کسب بازدهی کمتر از مقدار مورد انتظارش است. بهعبارت دیگر این ریسک برابر است با انحراف از بازده متوسط.
استراتژی سرمایه گذاری هالتر (barbell) چیست؟
استراتژی هالتر یا باربل یک استراتژی سرمایهگذاری است که هدف آن یافتن تعادل بین ریسک و سود، با سرمایهگذاری در داراییهای پرخطر و کمخطر و در عین حال اجتناب از گزینههای بیشتر با ریسک متوسط است. استراتژی سرمایهگذاری هالتر معمولاً برای سرمایهگذاری با درآمد ثابت استفاده میشود، اما میتواند در بازارهای سهام نیز مورد استفاده قرار گیرد. هدف این است که پروفایل کلی ریسک سرمایهگذار را پایین بیاوریم در حالی که همچنان در معرض داراییهای با ریسک بالاتر و با بازده بالاتر قرار میگیرند.
استراتژی باربل چگونه کار می کند؟
استراتژی هالتر با جمع کردن سرمایهگذاریهایی با ریسک بالا و بازدهی بالا در کنار سرمایهگذاریهای کم ریسک و کمبازده در تلاش است که برای کاهش ریسک بدون کاهش بازده کلی کار کند. در سرمایهگذاری با درآمد ثابت، میتوان با خرید اوراق قرضه کوتاهمدت و بلندمدت، از استراتژی باربل استفاده کرد، اما برای اوراق میانمدت این امکان وجود ندارد. اوراق قرضه کوتاهمدت امنتر از اوراق قرضه بلندمدت هستند، اما تمایل به بازدهی پایینتری دارند. بنابراین، با جمع کردن اوراق قرضه کم ریسک و کم بازده با اوراق قرضه بلندمدت با ریسک و بازده بالاتر، سرمایهگذاران میتوانند ریسک پرتفوی خود را بدون از دست دادن بازده زیاد، کاهش دهند.
در بازارهای سهام، سرمایهگذاران میتوانند با جمع کردن سرمایهگذاریهای رشد خالص با سهام درآمد محورتر مانند شرکتهای پرداخت سود سهام، هالتر مشابهی ایجاد کنند. ثبات نسبی سهامی که سود پرداخت میکند، میتواند نوسانات بیشتر سهام رشد خالص را که اغلب نوسانپذیرتر از کل بازار هستند، متعادل کند.
استراتژی سرمایه گذاری هالتر در مقابل گلوله
برای به کارگیری موفقیتآمیز استراتژی سرمایهگذاری هالتر، کوشش زیادی لازم است، زیرا سرمایهگذاران اوراق قرضه باید دائماً اوراق قرضه در حال سررسید را مجدداً سرمایهگذاری کنند. در عوض، برخی ترجیح میدهند از استراتژی سرمایهگذاری گلولهای استفاده کنند که در آن شما اوراق قرضه را با تاریخ سررسید یکسان در زمانهای مختلف خریداری میکنید. ایده این است که با خرید اوراق قرضه با تاریخ سررسید یکسان در طول زمان، میتوانید خود را از ریسک نرخ بهره ایمن کنید.
برای مثال، ممکن است امروز اوراق قرضه ای بخرید که تا ۲۰ سال دیگر سررسید میشود. سپس، ۵ سال از امروز، شما اوراق قرضه دیگری را خریداری میکنید که ۱۵ سال دیگر سررسید میشود. پنج سال بعد از آن، شما یک اوراق قرضه ۱۰ ساله میخرید و به همین ترتیب، هنگامی که اوراق قرضه به طور همزمان بالغ میشوند، استراتژی را دوباره شروع میکنید.
چرا باید درباره استراتژی باربل بدانید؟
استراتژی سبد هالتر میتواند برای سرمایهگذاران اوراق قرضه موثر باشد که نمیخواهند در صورت افزایش نرخها، ریسک زیادی از سرمایه خود را در اوراق قرضه بلندمدت گره بزنند. با نگه داشتن بخشی از پرتفو در اوراق قرضه کوتاهمدت، میتوانید پول نقد بیشتری را برای سرمایهگذاری در اوراق قرضه جدید در دسترس نگه دارید. اگر نرخ ها کاهش یابد، همچنان نرخهای بالاتری را در اوراق قرضه بلندمدت خود خواهید داشت. این باعث میشود که استراتژی هالتر در زمانی که اختلاف زیادی در بازده اوراق قرضه وجود دارد موثرتر باشد. استراتژی هالتر همچنین میتواند برای سرمایهگذاران سهامی که میخواهند دو نقطه افراطی طیف ریسک را هدف قرار دهند مفید باشد. مدیران صندوقها گاهی از این استراتژی استفاده میکنند، بنابراین حتی اگر خودتان آن را به کار نمیگیرید، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک یا صندوقهای قابل مبادله که در آنها سرمایهگذاری میکنید ممکن است.
مزایای استراتژی هالتر
مدیریت ریسک : با ایجاد تعادل بین سرمایهگذاریهای پرریسک و سرمایهگذاریهای کم ریسک، میتوانید ریسک را در سبد خود کاهش دهید.
بازدهی بالاتر : برای پایین نگه داشتن ریسک پرتفوی، لازم نیست از سرمایهگذاریهای با بازده بالاتر چشمپوشی کنید.
معایب استراتژی هالتر
کار فشرده : برای اینکه استراتژی هالتر کار کند، باید دائماً سبد سهام خود را – به ویژه هنگامی که با اوراق قرضه استفاده میشود – زیر نظر داشته باشید تا از تغییرات نرخ بهره مطلع شوید.
اوارق قرضه محور : در حالی که استراتژی هالتر را میتوان در سهام استفاده کرد، در نظر داشته باشید که این استراتژی برای درآمد ثابت طراحی شده است.
بدون قرار گرفتن در معرض میان مدت : اوراق قرضه میانمدت میتوانند بازدهی بهتری نسبت به اوراق قرضه کوتاهمدت برای حداقل افزایش ریسک داشته باشند.
سخن پایانی
هر کسی که میخواهد استراتژی سرمایهگذاری هالتر را به کار گیرد، باید زمان مناسب را برای راهاندازی این طرح بیابد. این استراتژی تضمین میکند که آنها میتوانند از منحنی بازدهی هموار استفاده کنند. منحنی بازده به تفاوت بین بازده اوراق قرضه کوتاهمدت و بلندمدت اشاره دارد. شما در حالت ایده آل باید زمانی استراتژی خود را شروع کنید که منحنی بازدهی تا حد ممکن صاف باشد. هر چه منحنی صافتر باشد، تفاوت بین بازده اوراق قرضه کوتاهمدت و بلندمدت کمتر است. اگر منحنی بازدهی شیب دار باشد، همچنان میتوانید این رویکرد را شروع کنید. این مسئله نشان دهنده این است که بازده اوراق قرضه بلندمدت سریعتر از اوراق مرتبط با گزینههای کوتاهمدت افزایش مییابد.
آیا با میزان ریسک و نرخ بازگشت در انواع سرمایه گذاریها آشنا هستید؟
بازده مورد انتظار (بازده پیش بینی شده) مقدار بازدهای است که سرمایه گذار انتظار دارد آن را در سرمایهگذاری کسب کند، یعنی پیشبینی میکند که احتمالاً در سرمایهگذاری مورد نظر خود به میزان مثلاً ۱۵% سود کند.
بازده واقعی مقدار عملی و حقیقی بازدهای است که سرمایهگذار به واسطه سرمایهگذاری خود در پایان مدت سرمایهگذاری به دست میآورد.
ریسک همان احتمال اختلاف میان میزان بازده واقعی و بازده مورد انتظار است. بنابراین وقتی از ریسک یک دارایی صحبت میشود، تغییرات احتمالی بازده آن دارایی در آینده مورد نظر است.ریسک سرمایه گذاری در سهام، بازده سرمایه گذاری در سهام، ریسک و بازده، بازده واقعی، بازده مورد انتظار، ریسک سیستماتیک، ریسک غیر سیستماتیک، نرخ تورم، نرخ ارز
غالب سرمایهگذاران بر این باور هستند که بازده واقعی کمتر از بازده مورد انتظار است. با افزایش ریسک در یک تصمیمگیری مالی، اختلاف میان بازده مورد انتظار و بازده واقعی بیشتر خواهد بود و با کاهش ریسک این اختلاف کاهش مییابد. ایجاد تعادل مناسب بین ریسک و بازده، مهمترین تصمیمگیری مالی به شمار میآید.
در مثال دیگر شرایطی را در نظر بگیرید که شما در یک مسابقه شرکت کردهاید و ۱ میلیون تومان برنده شدهاید؛ به شما پیشنهاد میشود که ۱ میلیون تومان را بگیرید و از قرعهکشی حذف شوید یا بهجای دریافت ۱ میلیون تومان وارد قرعهکشی شود که دو احتمال زیر را در پی دارد:
شما کدام پیشنهاد را انتخاب میکنید؟ این مثال ساده بیانگر آن است که هرچه شما بازده بالاتری را انتظار داشته باشید، باید ریسک بالاتری را متحمل شوید.
واژه سرمایهگذاری در طول دهههای گذشته آنچنان که باید تبیین و واکاوی نشده و بعضی افراد و گروههای سرمایهگذار در میان برخی از اقشار و افکار عمومی جامعه (عموما فرادستی) به کسانی اطلاق میشود که صرفا به سود خود و زیان دیگری میاندیشند در صورتی که برای اقتصادی که سودای پیشرفت، توسعه و شکوفایی را در سر میپروراند باید این واقعیت فهم شود که فرد سرمایهگذار در تسریع فرآیند حصول توسعه اقتصادی نقش بسزایی ایفا میکند و اینکه سرمایهگذار صرفا به سود خود بیاندیشد امری طبیعی است که با نفس و ماهیت سرمایه گذاری گره خورده است.
در این بین ریسک را نوعی عدم اطمینان و آگاهی در مورد نتیجه یک عمل می دانند، در ادبیات مالی ریسک را میتوان به صورت رویدادهای غیرمنتظره که معمولاً به صورت تغییر در ارزش داراییها یا بدهیها میباشد، تعریف کرد. بنگاهها در معرض انواع مختلف ریسک قرار دارند که بهطور کلی میتوان به دو دسته ‘ریسکهای تجاری’ و ‘ریسکهای غیرتجاری’ تقسیم کرد. تقریباً همه کوششهای بشری دربردارنده ی درجاتی از ریسک است، با این همه برخی از آنها ریسکهای بیشتری را به همراه دارند.
نرخ بازگشت سرمایه یا [۱]ROI سود حاصل از هر سرمایهگذاری در کسبوکار است. این شاخص بهصورت درصدی محاسبه و بیان میشود. در این میان ROI برای سرمایهگذاران یک ابزار تحلیل و تصمیمگیری است که مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به مطالب ذکر شده ، دنیای سرمایه گذاری ؛ دنیایی سرشار از فراز و نشیب، ریسک، سود و اتفاقات گاها غیر قابل پیش بینی است. دنیایی که با تحمل ریسک های بالاتر اتفاقات سود آورتر و یا شاید شکست های سنگین تر را برای ما به ارمغان می آورد.
در این بین هستند سرمایهگذارانی که صرفا به حفظ ارزش پول خویش به هر نحو ممکن نمیاندیشند و عموما عرصه و کارزار فعالیت آنها به بازارهایی همچون مسکن، سکه، طلا، ارز و سپردههای بانکی خلاصه نمیشود.
اقداماتی چون پس انداز در بانکها و یا حسابهای سپرده کوتاه مدت کمترین میزان ریسک و در نتیجه پایین ترین میزان سود را به همراه دارد.البته با کاهش نرخ سود بانکی، سپرده گذاری بانکی تا حدودی جذابیت خود را از دست داده است، اما برای بسیاری از اقشار سنتی و متوسط و حتی طبقه ثروتمند جامعه، به دلیل ضریب اطمینان بالای این نوع به اصطلاح سرمایه گذاری، همچنان تقاضا برای این نوع خاص از سرمایه گذاری قابل توجه به نظر میرسد.
بازارهای نوظهور از سوی سرمایهگذاران بهعنوان یک فرصت کسب بازدهی بالا نگریسته میشوند، چرا که آنها اغلب از نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی سریعتر برخوردار هستند. این بازارها همچنین از روند صنعتیسازی بالایی برخوردار هستند. در عوض سرمایهگذاران در بازارهای نوظهور[۴]، با ریسکهای بزرگتری نسبت به بانکها مواجه هستند، که از بیثباتی اقتصادی، مسائل زیرساختی داخلی، نوسانات نرخ ارز و محدود بودن فرصتهای منصفانه (زیرا اغلب بنگاههای بزرگ، توسط دولت، مدیریت میشود) ناشی میشود .
ضریب بتا در بورس و سرمایهگذاری
موفقیت در سرمایهگذاری و کسب سود بیشتر در هر بازار، نیاز به آشنایی و کسب اطلاعات تخصصی از آن بازار دارد. در تحلیل بازار سرمایه مفاهیم و اصطلاحات کاربردی زیادی وجود دارد که آشنایی با این مفاهیم میتواند به یک سرمایهگذاری پربازده کمک کند و در پیشرفت سرمایهگذار سهیم باشد. از شاخصهای مهم و مفاهیم کاربردی بازارهای مالی، میتوان به مفهوم ضریب بتا اشاره کرد. ضریب بتا از مفاهیمی است که برای تعیین میزان ریسک سرمایهگذاری به کار میرود. در ادامه قصد داریم با تعریف و بررسی این مفهوم، به تحلیلهای قویتر و بازدهی بیشتر در سرمایهگذاری دستیابیم.
ضریب بتا و انواع ریسک
یکی از مهمترین کارهایی که یک سرمایهگذار موفق انجام میدهد، ایجاد تعادل بین ریسک و بازدهی است. چنانچه سرمایهگذار سهمی را با بالاترین ریسک و پایینترین بازده مورد انتظار خریداری کند، عملاً به موفقیتی در این زمینه دست نخواهد یافت. بهطورکلی ریسکهای بازار سرمایه به دودستهی ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک تقسیمبندی میشود.
چنانچه ریسکی متوجه یک شرکت یا یک صنعت خاص باشد به این ریسک، ریسک غیرسیستماتیک گفته میشود. در توضیح ریسکهای غیرسیستماتیک میتوان بیان کرد که این ریسکها متوجه سود و زیان یک شرکت خاص میشوند و عاملی درونی دارند و به اوضاع اقتصادی کشور وابستگی ندارند. ریسکهای غیرسیستماتیک قابل اجتناب هستند و چنانچه سرمایهگذار بتواند سبدی از انواع سهام تشکیل بدهد در این صورت میتواند از این نوع ریسک جلوگیری کند. همچنین برای جلوگیری و کاهش ریسک غیرسیستماتیک، لازم است که سرمایهگذار اطلاعات دقیق و کاملی از اوضاع درونی شرکت داشته و انواع خطرات و ریسکهای آن را مورد بررسی قرار دهد و در هنگام خرید سهم این ریسکها را مدنظر قرار دهد.
ریسک سیستماتیک به ریسکی گفته میشود که کل بازار را تحتتأثیر قرار دهد. برخلاف ریسک غیرسیستماتیک، ریسک سیستماتیک قابلیت حذف و اجتناب ندارد. این نوع ریسک معمولاً قابلپیشبینی نیست، بنابراین با تنوع در خرید سهم نمیتوان از وقوع آن جلوگیری کرد. برای پوشش این ریسک بهجای خرید سهام متنوع میتوان در بازارهای دیگری سرمایهگذاری کرد. مانند بازار مسکن، طلا و…از ریسکهایی که کل بازار و اقتصاد کلان را تهدید میکنند میتوان به تحریمهای سیاسی و اقتصادی و تورم و افزایش نرخ بهره و جنگ اشاره کرد.
ضریب بتا چیست؟ تعریف ضریب بتا
برای اندازهگیری رابطهی بازده یک سهم مشخص و بازده کل بازار از شاخصی به نام بتا (β) استفاده میشود. بهعبارتدیگر بتا میزان حساسیت یک سهم مشخص را نسبت به نوسانات کل بازار اندازهگیری میکند. ریسکی که به هر سبد دارایی تحمیل میشود به دودستهی ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک تقسیمبندی میشود. ازآنجاییکه به ریسک سیستماتیک، ریسک غیرقابلاجتناب نیز گفته میشود، لذا برای تعیین میزان آن نیاز به شاخصی به نام بتا است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ضریب بتا نوسانات یا ریسک سیستماتیک یک سهام یا سبد دارایی را در مقایسه با کل بازار اندازهگیری میکند.
ضریب بتا را میتوان برای چند سهم نیز محاسبه کرد. بدین ترتیب برای محاسبهی ضریب بتای چند سهم از میانگین وزنی ضریب بتای سهام موجود در سبد استفاده میکنیم. همچنین با محاسبهی میانگین وزنی ضریب بتای داراییهای موجود در یک صندوق سرمایهگذاری میتوان ضریب بتای صندوق سرمایهگذاری را نیز محاسبه کرد.
نحوهی محاسبهی ضریب بتا
همانطور که میدانید ضریب بتا میزان ریسک سیستماتیک سهام یا سبد داراییها را نسبت به کل بازار اندازهگیری میکند. ضریب بتا از تقسیم کوواریانس بین بازدهی سهام و بازدهی شاخص بازار بر واریانس بازار به دست میآید.
نحوهی محاسبهی ضریب بتا
تشریح متغیرها در فرمول بتا به شرح زیر است:
Ri: بازدهی سهام مورد نظر
Rm: بازدهی کلیت بازار
Cov: میزان ارتباط تغییرات سهام موردنظر با کلیت بازار
Var: میزان پراکندگی دادههای مربوط به بازدهی بازار نسبت به میانگین
بتا چه اعدادی را اختیار میکند؟
بتا را میتوان هم برای یک سهم و هم برای یک سبد از داراییها (پرتفوی) تعریف کرد. همچنین بتا میتواند از بازهی منفی بینهایت تا مثبت بینهایت را در بربگیرد. در این بازه میتوان بتا را از دو منظر بررسی کرد. پارامتر اول اندازهی بتا و پارامتر دوم علامت بتا است که میتواند مثبت یا منفی باشد. علامت مثبت بتا به معنی همسو بودن با بازار است. چنانچه بازار مثبت باشد، سهم از وضعیت خوبی برخوردار است و حالت عکس قضیه نیز صادق است.
در حالتی که بتا بزرگتر از یک باشد علامت مثبت دارد؛ به این مفهوم که بهازای ایجاد هریک واحد تغییر منفی در بازار، انتظار ایجاد چند واحد تغییر منفی در سهام موردنظر داریم. باتوجهبه نکتهی بیان شده، در بازارهای منفی، سهمهایی که بتای بالایی دارند ریسک بیشتری هم دارند. به همین صورت در بازار مثبت چنانچه بتای سهم بیش از 1 باشد، خطری سرمایه را تهدید نمیکند. چراکه با مثبت شدن بازار، سهام ما بهاندازهی بتا مثبت خواهد شد؛ بنابراین چنانچه بتا بیش از یک باشد، سهام از حساسیت بالایی نسبت به نوسانات کل بازار برخوردار است که اصطلاحاً به آن سهمهای تهاجمی نیز گفته میشود.
در حالتی که بتا برابر با 1 باشد، سهام هم اندازه و همسو با بازار حرکت خواهد کرد. چنانچه بتا بین صفر و یک باشد، ازآنجاییکه علامت مثبت دارد همسو با بازار حرکت میکند اما بهاندازهی بازار نوسان نمیکند. بهعنوانمثال اگر بازار مثبت باشد سهمی که بتای آن بین صفر و یک باشد، نسبت به بازار به مقدار کمتری مثبت خواهد بود. بتای صفر یعنی اوراق مورد بررسی ارتباطی با کلیت بازار ندارد. در حالتی که بتا منفی است، چنانچه بازار مثبت باشد، اوراق مورد بررسی منفی خواهد بود، یا بهعبارتدیگر بتای منفی به معنی خلاف جهت بازار بودن است.
بهترین ضریب بتا برای سرمایهگذاری
بهتر یا بدتر بودن ضریب بتا برای هر سرمایهگذاری به استراتژی سرمایهگذار بستگی دارد. بتای 1، برای سرمایهگذاری روی شاخص مناسب است. بتای بزرگتر از یک برای سرمایهگذارانی که تمایل دارند اثر نوسانهای شاخص را در سبد داراییهای خود تقویت کنند، مناسب است. چنانچه سرمایهگذار از منفی بودن بازار در آینده اطمینان داشته باشد، برای کسب سود در بازار منفی، بهتر است از بتای منفی استفاده کند و درصورتیکه ترجیح سرمایهگذار بر این باشد که سبد داراییهای خود مستقل از جو عمومی بازار باشد بتای صفر مناسبتر است.
ضریب بتا در مدل capm
از کاربردیترین و پایهایترین فرمولهایی که در بازارهای مالی از آنها استفاده میشود از مدل capm میتوان نام برد. مدل capm مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای است که برای تعیین بازده انتظاری یک سهم مشخص میتوان از این فرمول استفاده کرد. این فرمول بیان میکند که از یک سهم چه میزان بازدهی را میتوان انتظار داشت و این انتظار تحتتأثیر چه پارامترهایی است.
Rf یکی از پارامترهای فرمول capm است که نشاندهندهی نرخ بازدهی، بدون ریسک است؛ درواقع بیان میکند که در شرایط کنونی بدون درنظرگرفتن ریسک بازدهی چقدر است. Rm از دیگر پارامترهای این فرمول است که بازده مورد انتظار کل بازار را نشان میدهد و پارامتر دیگر، بتا (β) یا ریسک سیستماتیک است. بازدهی مورد انتظار ما تابعی از متغیری مستقل به نام بازده بازار سهام است. چنانچه سرمایهگذار یا تحلیلگر بداند که بازار سهام در چه وضعیتی قرار دارد، سپس رابطهی سهم خود با بازار را بررسی کند قادر خواهد بود که وضعیت آیندهی سهم خود را پیشبینی کند. این مدل بر اساس ریسک هر دارایی، ارزشگذاری آن دارایی را انجام میدهد و باتوجهبه استفادهی آسان از این مدل و همچنین دید خوبی که به سرمایهگذار میدهد، استفاده از آن در میان تحلیلگران و سرمایهگذاران محبوبیت دارد.
جمعبندی آکادمی دانایان
همانطور که خواندیم از ضریب بتا برای اندازهگیری ریسک سیستماتیک یا ریسک غیرقابلاجتناب استفاده میشود. کوواریانس بازدهی مورد انتظار سهم و کل بازار، تقسیم بر واریانس بازدهی کل بازار روش محاسبهی این شاخص است. پارامترهای بازدهی بدون درنظرگرفتن ریسک، بازده مورد انتظار سهم و بازده کل بازار در مقدار این شاخص اثرگذار هستند. از این طریق هر سرمایهگذار میتواند با بهدستآوردن ضریب بتای سهم، از میزان ریسک و نوسانات بازار مطلع میشود و باتوجهبه معیارهای خود، ریسکپذیری خود، میزان شناخت بازار و وضعیت کنونی بازار نسبت به سرمایهگذاری تصمیم بگیرد.
دیدگاه شما