گردش موجودی کالا = فروش / موجودی گردش موجودی کالا = هزینه کالاهای فروخته شده / موجودی میانگین
شرح عناصر صورتهای مالی در حسابداری
عناصر صورتهای مالی در خدمات حسابداری یعنی طبقات کلی اقلام تشکیل دهنده صورت های مالی مانند تکه هایی از یک پازل هستند که توسط آن ها صورت های مالی ساخته میشوند . این عناصر اصلی که شامل دارایی ها ، بدهی ها ، حقوق صاحبان سرمایه ، درآمدها ، هزینه ها ، آورده صاحبان سرمایه و ستانده صاحبان سرمایه است معرف منابع اقتصادی یک واحد تجاری ؛ ادعاهای علیه با علایقی نسبت به آن منابع ؛ و آثار مالی مبادلات یا سایر رویدادهای اقتصادی که موجب تغییر در آن منابع اقتصادی یا ادعاهای علیه آن ها شدهاند میباشند .
دارایی ها
دارایی عبارت است از حقوق نسبت به منافع اقتصادی آتی یا سایر راههای دستیابی مشروع به آن منافع که درنتیجه معاملات با سایر رویدادهای گذشته به کنترل واحد تجاری درآمده است.
بدهی ها
بدهی عبارت از تعهد انتقال منافع اقتصادی توسط واحد تجاری ناشی از معاملات یا سایر رویدادهای گذشته است. درواقع بدهی ها بهعنوان اختصاص احتمالی آتی منافع اقتصادی که درنتیجه تعهدات فعلی شخصیت حسابداری در رابطه با انتقال دارایی ها با ارائه خدمات به سایر شخصیت ها در آینده که درنتیجه مبادلات یا رویدادهای گذشته ایجادشده است، تعریف میگردند.
حقوق مالکانه ( حقوق صاحبان سرمایه )
حقوق مالكانه یا خالص داراییها، حق مالی (منافع) باقیمانده در داراییهای یک واحد تجاری پس از کسر کل بدهیها از کل داراییها است. به علت اینکه حقوق مالکانه، یک حق باقیمانده است، نمیتوان آن را مستقل از داراییها و بدهیها اندازهگیری نمود. رابطه بین داراییها، بدهیها و حقوق مالكانه، مبنایی است برای معادله حسابداری :
حقوق مالكانه + بدهی ها = دارایی ها
که با تغییر محل عناصر تشکیلدهنده معادله حسابداری خواهیم داشت :
بدهی ها - دارایی ها = حقوق مالکانه
حقوق مالکانه را حقوق صاحبان سهام یا سرمایه نیز می نامند.
درآمد ها و هزینه ها
صورتهای مالی بین تغییرات در حقوق صاحبان سرمایه ناشی از معاملات با صاحبان سرمایه (بهعنوان صاحب سرمایه) و دیگر تغییرات حقوق صاحبان سرمایه تمایز قابل میشود. تغییرات اخیر، درآمد و هزینه نامیده میشود که تعریف آنها به شرح زیر است:
درآمد
افزایش در حقوق صاحبان سرمایه بجز مواردی که به آورده صاحبان سرمایه مربوط میشود.
هزینه
کاهش در حقوق صاحبان سرمایه بجز مواردی که به ستانده صاحبان سرمایه مربوط میشود.
بر این اساس درآمد و هزینه واژه هایی کلی هستند که دربرگیرنده همه تغییرات در حقوق صاحبان سرمایه است مگر آن تغییراتی که مرتبط با آورده یا ستانده صاحبان سرمایه باشد. بنابراین درآمد دربرگیرنده درآمد ناشی از فعالیتهای اصلی و مستمر واحد تجاری (درآمد عملیاتی) و سایر انواع درآمد (نظیر درآمدهای غیرعملیاتی و سایر اقلام سود و زیان جامع) میباشد. بهگونهای مشابه، هزینه دربرگیرنده هزینههای تحمل شده ناشی از فعالیتهای اصلی و مستمر واحد تجاری (هزینه عملیاتی) و سایر انواع هزینه (نظیر هزینههای غیرعملیاتی و سایر اقلام سود و زیان جامع) میباشد.
درآمدهای عملیاتی
درآمدهای عملیاتی، جریان های ورودی ادواری داراییها یا تسویه بدهی ها و یا ترکیبی از هر دو میباشند که درنتیجه تحویل یا تولید کالا، ارائه خدمات با سایر فعالیتهای درآمد زا حاصل میشود و تشکیل دهنده عملیات اصلی یا عمده فعالیت های یک واحد تجاری است.
هزینههای عملیاتی
هزینههای عملیاتی، مصرف ادواری داراییها و یا تحمل بدهیها و یا ترکیبی از هر دو میباشد که درنتیجه تحویل یا تولید کالا، ارائه خدمات با سایر فعالیتهای درآمدزایی که فعالیتهای اصلی یا عمده واحد تجاری را تشکیل میدهند، به وقوع میپیوندند.
سود یا زیان عملیاتی
اختلاف بین درآمد ها و هزینه های عملیاتی نشاندهنده سود یا زیان عملیاتی میباشد. نتیجه خالص فعالیت های اصلی و مستمر، شاخصی است که توان واحد تجاری را از نظر سودآوری به نمایش میگذارد.
درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی
درآمد های غیرعملیاتی افزایش در حقوق مالکان یا خالص دارایی ها می باشند که درنتیجه مبادلات فرعی (تعریف نسبت های سودآوری جانبی) و یا اتفاقی واحد تجاری ایجاد میشوند. بهبیاندیگر، درآمدهای غیرعملیاتی از آن دسته مبادلات و رویدادهای اقتصادی منتج میگردند که از درآمدهای عملیاتی، عملیات متوقفشده و سایر اقلام سود و زیان جامع ناشی نمیشود . هزینههای غیرعملیاتی ، کاهشهایی در حقوق مالکان یا خالص داراییها هستند که درنتیجه مبادلات فرعی جانبی و یا اتفاقی واحد تجاری ایجاد میشوند . هزینههای غیرعملیاتی از آن دسته مبادلات و رویدادهای اقتصادی ناشی میگردند که از هزینههای عملیاتی ، عملیات متوقفشده و سایر اقلام سود و زیان جامع ناشی میشوند
سود یا زیان عملیات در حال تداوم (مستمر)
کلیه عملیات واحد تجاری بهاستثنای عملیات متوقفشده، عملیات در حال تداوم تلقی میشود. سود یا زیان عملیات در حال تداوم به دو بخش عملیاتی و غیرعملیاتی تقسیم میشود که پیشازاین درباره آنها بهتفصیل بحث کردیم
هزینه های غیر عملیاتی - درآمد های غیر عملیاتی + سود یا زیان عملیاتی = سود یا زیان عملیات در حال تداوم (مستمر)
عملیات متوقف شده
یک بخش از واحد تجاری است که واگذار یا برکنار شده یا بهعنوان نگهداری شده برای فروش طبقهبندیشده است و دارای سه ویژگی های زیر است :
بیانگر یک فعالیت تجاری با حوزه جغرافیایی عمده و جداگانه از عملیات است .
قسمت از یک برنامه هماهنگ برای واگذاری با برکناری یک فعالیت تجاری با حوزه جغرافیایی عمده و جداگانه از عملیات است .
و یا یک واحد فرعی است که صرفاً به قصاد فروش مجدد خریداریشده است .
سود یا زیان حاصل از عملیات متوقف شده باید تعریف نسبت های سودآوری بهطور جداگانه در متن صورت سود و زیان نمایش شود.
سود خالص یا زیان خالص
بر اساس استاندارد های حسابداری ، سود خالص یا زیان خالص حال به عبارتدیگر، خالص دارایی های یک واحد تجاری در نتیجه مبادلات سود خالص یا زیان خالص حاکی از تغییرات ادواری در حقوق مالکان دارایی های یک واحد تجاری در نتیجه مبادلات با سایر رویداد های اقتصادی که منجر به درآمدها و هزینهها میشوند ، میباشد . ازاینرو سود خالص با زیان خالص شامل تمام تغییرات صورت گرفته طی یک دوره در حقوق مالکان ، بهاستثنای سرمایهگذاری های مالکان و توزیع بین آنها و چند تغير حاد دیگر در خالص داراییها میباشد. ازنظر ریاضی ، سود خالص با زیان خالص با استفاده از درآمد ها و هزینه های عملیاتی و غیر عملیاتی به شکل زیر تعیین میشود سود یا زیان عملیات متوقف شده و درآمد ها و هزینههای غیرعملیاتی به سود یا زیان عملیاتی به سود خالص یا زیان خالص .
سود (زیان) جامع
به تغییر در حقوق صاحبان سرمایه خالص داراییهای یک واحد تجاری در طی یک دوره که از مبادلات و سایر رویدادها و وضعیت های حاصل از منابع غیر مالکانه ناشی میشود، سود (زبان) جامع اطلاق میشود . به بیاندیگر سود (زیان) جامع عبارت است از سود ( زیان ) خالص به علاوه ( منهای ) تمامی تغییرات دیگر در حقوق صاحبان سرمایه در طی دوره، بهاستثنای سرمایهگذاریهای مالکان و توزیعهای بین آنها یعنی ستانده آنها به شکل سود سهام، دریافت دارایی در تصفیه ، دریافت دارایی در باز خرید سهام توسط واحد تجاری و . .
با توجه به مراتب فوق ، درآمدها و هزینههای تحقق نیافته ناشی از تغییرات ارزش آن دسته از داراییها و بدهیهایی که اساساً بهمنظور قادر ساختن واحد تجاری به انجام عملیات نگهداری شده و بهموجب استانداردهای حسابداری مربوطه ، مستقیماً به حقوق صاحبان سرمایه منظور میشود (از قبیل درآمدها و هزینههای ناشی از تجدید ارزیابی داراییهای ثابت مشهود)، تنها در صورت سود و زیان جامع گزارش میگردد . در مورد صورت سود و زیان جامع و اجزای تشکیلدهنده آن به تفصیل در مقالات مورد استفاده برای یک شرکت حسابداری بحث خواهیم کرد .
آورده و ستانده صاحبان سرمایه
گذاری مالکان (آورده مالکان) در واحد تجاری و توزیع بین مالکان (ستانده مالكان) را مبادلات مالکانه با معاملات صاحبان سرمایه مینامند . انتشار سهام عادی شرکت به سرمایهگذاری مالکان منجر میشود . سود نقدی سهامی که توسط شرکت اعلام و به دارندگان سهام عادی پرداخت میشود، توزیعی است که بین مالکان صورت میگیرد . انتشار سهام و پرداخت سود نقدی سهام، هر دو، از مبادلات مالکانه محسوب میشوند.
آورده صاحبان سرمایه عبارت است از افزایش در حقوق صاحبان سرمایه ناشی از سرمایهگذاری در واحد تجاری جهت کسب یا افزایش حقوق مالکانه. ستانده صاحبان سرمایه نیز عبارت است از کاهش در حقوق صاحبان سرمایه ناشی از انتقال دارایی ها به صاحبان سرمایه با ایجاد بدهی در قبال آنها بهمنظور کاهش حقوق مالکانه و یا توزیع سود .
نکته مهم : در مبادلات مالکانه درآمد با هزینه شناسایی نمیشود .
صورتهای مالی اساسی و عناصر تشکیلدهنده آن
در تشریح اهداف گزارشگری مالی گفتیم گزارشگری مالی باید اطلاعاتی در رابطه وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطافپذیری ارائه نماید. صورتهای مالی ابزاری جهت دستیابی به این اهداف هستند. حال ، مختصر به توصیف محتویات چهار صورت مالی اساسی میپردازیم.
ترازنامه که آن را صورت وضعیت مالی نیز مینامند، داراییها، بدهیها و حقوق مالکانه یک واحد تجاری را در پایان هر دوره حسابداری گزارش میکند. صورت سود و زیان ؛ درآمدها و هزینههای عملیاتی و غیرعملیاتی و سود با زیان عملیات متوقف شده و در نتیجه سود یا زیان خالص را گزارش مینماید. بنابراین، این صورت مالی ، عایدات یک شرکت را طی یک دوره حسابداری خلاصه میکند. صورت سود و زیان جامع ، شامل خلاصهای از مبادلات تأثیرگذار بر حقوق مالکانه (بهجز مبادلات مالکانه) طی یک دوره حسابداری میباشد. صورت جریان وجوه نقد بهطور خلاصه، جریانهای نقدی ورودی و خروجی ناشی از فعالیتهای عملیاتی ، بازده سرمایهگذاریها و سود پرداختی بابت تأمین مالی، مالیات بر درآمد، سرمایهگذاری و فعالیتهای تأمین مالی طی یک دوره حسابداری را دربر دارد.
لازم به ذکر است که یادداشتهای توضیحی جزء لاینفک صورتهای مالی بوده و مجموعه کامل صورتهای مالی شامل موارد ذیل هستند :
- صورتهای مالی اساسی (شامل ترازنامه، صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع و صورت جریان وجوه نقد)
- یادداشت های توضیحی
اصول شناسایی (شناخت) و اندازه گیری برای عناصر صورتهای مالی
در قسمت قبل، عناصر صورتهای مالی را تعریف کردیم ، به روابط بین آنها اشاره نموده و عناصر تشکیلدهنده آن را معرفی کردیم . همچنین اینکه چگونه مبادلات و سایر رویدادهای اقتصادی بر این عناصر اثر میگذارند را موردبحث قراردادیم . اما سخنی از زمان ثبت عناصر موردنظر به میان نیامد. اصول شناسایی (شناخت) و اندازهگیری برای این عناصر، رهنمودی در رابطه با این موضوعات در اختیار میگذارند. در این قسمت به شناسایی و اندازهگیری عناصر صورتهای مالی میپردازیم.
آنچه از خاطرتان میگذرد در دو قسمت ارائه میگردد . اول تعریف نسبت های سودآوری ، بحث در مورد اصل بنیادین شناسایی که اساس شناسایی تمام عناصر صورتهای مالی قرار میگیرد. سپس بحث در مورد اصولی که بیشتر بهطور اخص اساس اصول عمومی پذیرفتهشده حسابداری قرار میگیرند. علاوه بر این، برخی اصول شناسایی و اندازهگیری را موردبحث قرار میدهیم که بدیل های دری اصول عمومی پذیرفتهشده حسابداری هستند.
اصل بنیادین شناسایی (شناخت)
شناسایی عبارت است از فرآیند رسمی ثبت اثرات مالی یک مبادله یا رویداد اقتصادی دیگر مشمول آن اطلاعات در صورتهای مالی بهعنوان یک دارایی، یک بدهی، یک درآمد، یک هزینه، یا نظير آن. شناسایی هم شامل شناسایی اولیه (ثبت) یک قلم و هم شامل تغییرات متعاقب در مبلغ ثبت شده آن قلم میشود. با استناد به اصل بنیادین شناسایی، یکقلم که از یک مبادله یا رویداد اقتصادی دیگر ناشی میگردد درصورتیکه ضوابط زیر را برآورده سازد ، باید شناسایی شود (در صورتهای مالی گزارش گردد) :
قلم مورد نظر تعریف یک عنصر صورت های مالی را در برگیرد.
قلم موردنظر دارای خاصهای (صفتی) باشد که بتوان آن را به شکل قابل اتکایی در قالب ریال (واحد پولی) ، اندازهگیری نمود.
شواهد کافی مبنی بر وقوع تغییر در یک عنصر صورتهای وجود داشته باشد. وجود شواهد، رفع ابهام است بهعبارت دیگر ، هر چه در مورد یک قلم، شواهد بیشتری وجود داشته باشد و هر چه کیفیت این شواهد بیشتر باشد ، در مورد وجود ، ماهیت و اندازهگیری آن قلم ابهام کمتری وجود خواهد داشت و آن قلم از اتکاپذیری بیشتر برخوردار خواهد بود.
این سه ضابطه شناسایی در مورد تمام عناصر صورت های مالی کاربرد دارند و مشمول محدودیت قانونی منافع بر هزینه ها قرار میگیرند . منافع مورد انتظار از شناسایی یک قلم باید از هزینههای مورد انتظار ارائه و استفاده از اطلاعات موردنظر بیشتر باشد . علاوه بر این، فقدان اهمیت ، برخورد اقتضایی را توجیه میکند . توجه کنید چگونه این سه ضابطه شناسایی پیشگفته ، به همراه محدودیت فزونی منافع بر هزینهها و آستانه اهمیت، خصوصیات کیفی و تعاريف عناصری که در بخشهای قبلی مورد بحث قرار گرفت را تکمیل کرده و به هم پیوند می دهند .
قبل از بحث پیرامون اصل های مشخص تری که اساس اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری قرار میگیرند، باید بر ضابطه شماره ۲ شناسایی تعمق ورزیم، زیرا ممکن است روشن نباشد منظور از واژه "خاصه" یا "صفت" در ضابطه ۲ چیست خاصه یا صفت به ویژگی یکقلم اطلاق میگردد. برای مثال، خاصههای یک دارایی شامل حجم آن، رنگ آن و وزنش میباشد. استفادهکنندگان صورتهای مالی به خاصههای مالی نظیر بهای تمامشده تاریخی یا قیمت های جایگزینی جاری یک قسم علاقمند هستند. گرچه ضابطه شماره ۲ اجازه میدهد هر خاصهای گزارش شود، ولی خاصه منتخب باید بهطور قابلاتکایی قابل اندازهگیری برحسب ریال باشد.
3 مفهوم اثربخشی، كارايی و سودآوری در بهرهوری
بسياری از مفاهيم يا حوزههای كاربردی وجود دارند كه دارای ارتباط اجرايی يا همگرايی بالا با مفهوم بهرهوری هستند. شناخت چنين حوزههايی باعث میگردد مباحث بهرهوری صرفا متمركز بر تئوریهای مديريتی و يا اقتصادی و عموما تک عاملی نشده و نوعی وسعت ديدگاه در روند بهرهگيری و اجرای مباحث بهرهوری حادث گردد.
تبيين بهرهوری به عنوان يک فرهنگ، نگرش و حركت
ممكن است در برخی موارد، اجرای پروژههای بهرهوری در حد محاسبه شاخصهای مربوطه و تحليل كلی آنها متوقف گردد. از اينرو، بايد علاوه بر معيار سنجش عملكرد، به آن به عنوان يک فرهنگ و نگرش توجه كرد. براي روشنتر شدن موضوع لازم است ابتدا مراحل مختلف يک پروژه ارزيابی، تحليل و بهبود بهرهوری در يک سازمان اقتصادی يا غيراقتصادی مورد بررسی قرار گيرد.
فرهنگ بهرهوری و وجدان كاری از عواملی است كه بر بهبود بهرهوری تاثير مستقيم میگذارد. در شكل زير، ابعاد فرهنگ بهرهوری نشان داده شده است. بخشی از آن دانش، بخشی ديگر تلاش و كوشش (مهارت) و از همه مهمتر، بخش بينش است كه فرهنگ بهرهوری بر آنها متكی است. منظور از بينش، باور و اعتقاد در كار و اهداف آن است. علاوه بر آنكه بايد به اهداف كار اعتقاد داشت، بلكه بايد شيوههای انجام كار را نيز به خوبی دانست و برای انجام آن تلاش عملی كرد.
ارتباط فرهنگ با بهرهوری و عناصر اصلی فرهنگ بهرهوری
متغيرهای موثر بر بهرهوری را میتوان مشتمل بر تمامی مقادير كمی و كيفی تلقی كرد كه دخيل در افزايش يا كاهش بهرهوری هستند. از نظر ليكرت، سه دسته از متغيرهای زير ميزان بهرهوری سازمان را تعيين میكنند:
متغييرهای علتی، ميانجی و نهايی موثر بر بهرهوری
با استفاده از اطلاعات مربوط به اين متغيرها میتوان نسبت به تحليل وضعيت و پاسخگويی به چراها و چگونگی بهرهوری اقدام كرد. از طرف ديگر، اثربخشی، كارايی و سودآوری نيز از جمله مفاهيمی بوده كه با رجوع به متغيرهای بهرهوری قابل محاسبه هستند. بر اين اساس در اغلب موارد، مفاهيم اثربخشی، كارايی و سودآوری با مفهوم بهرهوری به اشتباه گرفته میشود. لذا در اينجا، ضمن تشريح هر يک از مفاهيم ياد شده، ارتباط آنها با بهرهوری و نيز با يكديگر مورد ملاحظه قرار میگيرد.
اثربخشی
در بررسی و تحليل اثربخشی لازم است حداقل به سه معيار زير توجه نمود و اثربخشی را از آن طريق سنجيد.
– كيفيت: اين مشخصه به اين مفهوم اشاره میكند كه آيا تمامی كارهای صحيح، مطابق ويژگیهای از پيش تعيين شده انجام شده است؟ به عنوان مثال آيا در يک دوره آموزشی، نظرخواهی از شركتكنندگان مؤيد اين مطلب است كه، برنامه آموزشی و نحوه اجرای آن در بهبود نگرش آنان مؤثر بوده است يا خير؟ آيا عمليات اجرايی برنامه آموزشی مطابق برنامه تدوين شده انجام گرفته است؟ اگر اين دوره آموزشی به نحوی برگزار شود كه، شركتكنندگان پس از طی آن به اطلاعات و مهارتهای جديدی دست نيابند و يا تغيير قابل ملاحظهای را در خود احساس نكنند، بديهی است كه اثربخشی لازم را نداشته است.
– كميت: اين مشخصه متضمن آن است كه آيا تمامی كارهای صحيح انجام شده است؟ به عبارت ديگر اگر در اجرای يک برنامه دستيابی به يک يا چند هدف مد نظر باشد، و نتوان به همه اين اهداف به طور نسبتاً اثربخش دست يافت، طبعاً فعاليت انجام شده از اثربخشی كافی برخوردار نبوده است.
– به موقع بودن: اين مشخصه نيز نشاندهنده آن است كه آيا كارهای صحيح در موقعيت زمانی و مكانی مطلوب و مناسب انجام شده است؟ به عنوان مثال در يک برنامهی آموزشی هدف آن است كه افراد تا زمان تعيين شده مشخصی از مهارت ويژهای برخوردار شوند تا در انجام عمليات بخصوصی مشاركت جويند. بديهی است در صورتی كه اگر در اين موقعيت و محدوده زمانی آنان به اين هدف دست نيابند، آموزش مورد نظر از اثربخشی لازم و كافی برخوردار نبوده است.
كارايی
طبق تعريف، كارايی انجام صحيح كارها يا ميزان استفاده صحيح از منابع موجود است. تعبير منابع در اينجا مشمول زمان، هزينه، انرژی، نيروی انسانی، زمين و از اين قبيل میشود. كارايی را میتوان با رابطه زير نشان داد:
كارايی را میتوان با توجه به زمان، هزينه و مقدار امكانات يا منابع در دسترس و نحوه بهرهبرداری از آنها تعريف كرد. بهعنوان مثال، اگر ميزان بازده كارگري 140 قطعه در ساعت باشد و ميزان استاندارد آن بر اساس مهندسی روشها و كارسنجی 200 قطعه در ساعت تعيين شده باشد، كارايی كارگر عبارت است از 70%.
بنابراين، كارايی مقايسه بين مصرف مورد انتظار منابع و مصرف واقعی منابع برای تحقق اهداف و انجام فعاليتهاست. مقدار نسبت، نشان دهنده ميزان كارايی يا عدم كارايی است كه، بر نهاده مصرفی در سيستم توليدی يا خدماتی تأكيد میكند.
از معايب محاسبه كارايی نيز میتوان به عدم توجه آن به محيط خارجی و اختلالهای ايجاد شده از طريق آن و بر هم خوردن نظم سيستم اشاره كرد.
علاوه بر استفاده از معيارهای ساده در اندازهگيری كارايی، روشهای عملی به منظور تحليل آن نيز در دسترس است.
در مجموع ميتوان با توجه به شاخصها و معيار هايي همچون عينيتگرايي بيشتر، بررسي بنگاههاي مختلف با محصولات و عوامل توليدي مختلف، سهولت در اجرا و تحليل و امكان بهرهگيري از اطلاعات ويژه به منظور بهبود كارايي، روش تحليل فراگير دادهها را به روش تحليل تابع مرزي تصادفي ارجحيت داد.
سودآوری
رابطه ميان كل درآمد با كل هزينهها را سودآوری گويند. سودآوری، نمودی از قدرت پوششدهی به هزينه و توان تجديد و احيای دارايیها است. سودآوری در سازمانهای منفعتجو، يكي از مهمترين نمايههای اثربخشی است. سودآوری برايندی از دو كنش و اثر عوامل داخلی و تحت كنترل يک سازمان و كنش و اثر عوامل محيطی، فراسازمانی و خارج از كنترل سازمان است. به همين دليل نمیتوان بر اساس سودآوری در مورد ميزان موفقيت يک سازمان در استفاده از استعدادها، تواناییها و دارايیهايش قضاوت كرد.
رابطه اثربخشی و كارايی
دو مفهوم اثربخشی و كارايی از چارچوب دانش مهندسی وارد ادبيات مديريت شدهاند. كارايی و اثربخشی با توجه به رويكرد سيستمی، بهرهوری را تشكيل میدهند. در برخی سازمانها، كارايی به اثربخشی منتهی میشود و در برخی ديگر بين اين دو رابطهای وجود ندارد اما برای افزايش بهرهوری توجه به هر دو شاخص لازم میباشد. اثربخشی با عملكرد و كارايی با بهرهگيری صحيح از منابع مربوط است. به اين ترتيب يک مدير موفق تدابيری اتخاذ میكند كه نه تنها به هدفها دست يافته، بلكه حداكثر استفاده از منابع را نيز ببرد. از اين رو كارايی و اثربخشی (بهرهوری) معياری براي سنجش و ارزيابی عملكرد هستند؛ معيارهايی كه رابطه بين نهادهها و ستادههای سازمان را ارزيابی میكنند.
رابطه بهرهوری و اثربخشی
براي بررسی و تحليل رابطه بين اثربخشی با بهرهوری لازم است در ابتدا، مجددا تعريف اثربخشی ارايه شود. اثربخشی يعنی “تا چه اندازهای خروجیهای توليد شده منطبق بر منظور و هدف تعيين شده است.”
با وجود آنكه اثربخشی بعنوان جزيی از شاخصهای بهرهوری محسوب میشود، ولی بهبود بهرهوری بايد همراه با بهبود اثربخشی بوده تا اهميت خود را حفظ كند. با توجه به توضيحات ارائه شده، میتوان ادعا كرد كه مطلوبيت بهرهوری بالا همراه با اثربخشی پايين، بيشتر از آن است كه هر دو پايين باشند. بر اساس يک روند سيستماتيک و جامع جهت دستيابی به رشد و توسعه اجتماعی و اقتصادی، بايد اثربخشی براي كليه موسسات، بخشهای اقتصادی و اقتصاد ملی تعريف شود.
مفهوم اثربخشی جهت تشريح چگونگی دسترسی به اهداف مورد نظر به وسيله خروجیهای حاصل مورد استفاده قرار میگيرد. ارزيابی اثربخشی مقدم بر تعريف خروجیهای سيستم و شاخصهای اندازهگيری بهرهوری در توليد خروجیهای مورد نظر است. اثربخشی مستقيما به هدف سازمان مربوط بوده و بستگی به تلاش سازمان در جهت نيل به هدفهای تعيين شده دارد كه ممكن است با توجه به نظام ارزشی افراد مختلف، سودمند يا زيانآور تلقی گردد. در واقع منظور از اثربخشی تحقق اهداف سازمان، صرف نظر از ميزان بهرهوری است.
بهبود اثربخشی از طريق ايجاد هماهنگی بين فعاليتهای واحدهای مختلف، وظيفه مديران سطوح بالای سازمان است، در حالیكه بهبود بهرهوری علاوه بر مديران سطح بالا، جزو وظايف مديران اجرايی يا واسطه و سرپرستان نيز هست. در اين زمينه لازم است اين اصل كلی مدنظر قرار گيرد كه در عين حال كه هر فرد يا واحد يا سيستم فرعی بايد دارای حداكثر بهرهوری باشد، كل سيستم نيز بايد بهطور اثربخش كار كند. به عبارت ديگر، تا جايی كه عمليات در محدوده سيستم فرعی است بايد حداكثر استفاده از منابع مصرفی بعمل آيد تا بهرهوری بهبود يابد و وقتی فعاليت كل سيستم بررسی میشود لازم است عمليات كليه اجزا جهت نيل به اهداف هماهنگ باشد و در واقع كل سيستم ثمربخش و موثر كار كند.
رابطه بهرهوری و سودآوری
سوددهی بهطور ساده به صورت نسبت بين درآمد فروش و هزينه تمام شده تعريف میشود. اگرچه سوددهی و بهرهوری در مفهوم با يكديگر متفاوت هستند ولي در بلندمدت، بسيار با هم مرتبطند، با اين وجود در هيچ شرايطی اين دو را نمیتوان دقيقا معادل يكديگر فرض كرد. عموما در مقابل بهبود بهرهوری، انتظار دستيابی به سود بيشتر معقول است. البته خلاف اين مورد نيز ممكن است مصداق داشته باشد. مثلا در توليد محصولات يا خدماتی كه بازار فروش ندارند، بالا بودن بهرهوری تضمينكننده سود بيشتر نخواهد بود و بلعكس، توليد يک محصول گرانقيمت، هرچند به شيوهای نامعقول نيز انجام شود، میتواند دربر دارنده سود خوبی برای سازمان باشد.
سوددهی تحت تاثير عوامل مالی مانند قيمت بازار، تورم و ساير عواملی است كه ارتباط دقيقی با ميزان مهارت و بهرهوری سازمان در توليد كالا يا خدمات ندارند، در حالیكه در تحليلهای مربوط به بهرهوری سعی زيادی میشود كه تاثير اين گونه عوامل حذف گردد.
مركز بهرهوری و كيفيت آمريكا، شاخصی فراگير برای نشان دادن رابطه بين سودآوری و بهرهوری بهصورت زير تدوين كرده است:
با توجه به روابط فوق، ملاحظه میشود كه سودآوری تحت تاثير بهرهوری و بازيافت قيمت است و تغييرات هر يک از اين دو عامل باعث تغيير در سودآوری میشود. بنابراين گاهی بدون افزايش بهرهوری ممكن است سودآوری تغيير كند و اين موضوع ناشی از نوسانات بازيافت قيمت بوده كه يک عامل مالی و اقتصادی است.
مطالعات تجربی در مورد رابطه سودآوري و بهرهوري در سطح شركتها نشان میدهد كه برای دستيابی به افزايش سودآوری لازم است، بهبود نسبتا بيشتری در بهرهوری حاصل شود و با توجه به تغييرات بهرهوری، تنها نزديک به نصف تغييرات سودآوری را میتوان تفسير كرد و بهرهوری در رابطه با ارزيابیهای مالی، كاربرد نسبتا كمی دارد. نتايج اين مطالعات نشان میدهد كه بهرهوری تنها يكی از عوامل موثر بر سودآوری است و ساير متغيرهای مهم نظير نقش بازار، مقررات و آييننامههای صنعتی و تجارتی، تغييرات عمده فناوری و از اين قبيل نيز در سنجش، تحليل و بهبود سوددهی بايد مدنظر قرار گيرند.
با آنكه هيچ دليل منطقی براي انكار وابسته بودن بهرهوری و سوددهی به يكديگر وجود ندارد، اما اين دو لزوما هميشه به يكديگر مرتبط نيستند. اگرچه نسبت سوددهی اساسا به نيازهای ذينفعان مربوط میشود، بسياری از پژوهشگران ادعا میكنند كه استفاده زياد از نسبتهای پولی میتواند مضراتی را در پی داشته باشد. از طرف ديگر، سودآوری میتواند به دلايلی كه كمتر با بهرهوری ارتباط دارد، همانند تورم قيمت يا هزينه تغيير كند. سازمانها بايستی نسبتهای بهرهوری و سوددهی را به گونهای با يكديگر تركيب كنند كه علتهای واقعی افزايش سود به روشنی مشخص شود.
مدیریت سود
ادبیات تحقیق مدیریت سود فاقد تعریفی پذیرفته شده از مدیریت سود است. آرتور لویت، رئیس پیشین کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا، مدیریت سود را این گونه تعریف میکند: “مدیریت سود عملی است که موجب میشود، سود گزارش شده بیشتر منعکس کننده خواسته های مدیریت باشد تا عملکرد مالی بنیادی شرکت”. اسکیپر (۱۹۸۹) مدیریت سود را به عنوان مداخله هدفمند در فرایند گزارشگری مالی با قصد تحصیل برخی منافع شخصی، تعریف میکند. این دو تعریف بر جنبه فرصتطلبانه مدیریت تمرکز دارند؛ یعنی، مدیریت با انگیزههای سودجویانه اقدام به مدیریت سود میکند و به طور ضمنی بیان میکنند که مدیریت سود موجب کاهش محتوای اطلاعاتی اعداد حسابداری خواهد شد.
از سوی دیگر، برخی محققان نگاهی آگاهیدهنده به مدیریت سود دارند و آن را به عنوان دستکاری اعداد سود توسط مدیران تعریف میکنند که به واسطه آن اطلاعات خصوصی و محرمانه مدیریت در مورد عملکرد آتی شرکت به سرمایهگذاران منتقل میشود. با پذیرش این تعریف، باید انتظار داشت مدیریت سود نه تنها موجب کاهش محتوای اطلاعاتی سود نخواهد شد، بلکه این عمل، سرمایه گذاران را در تفسیر بهتر ارقام گزارش شده یاری میرساند. به هر حال، فرصت طلبانه بودن مدیریت سود در ادبیات تحقیق از مقبولیت بیشتری برخوردار است.
مدیریت سود یعنی استفاده مدیران از قضاوت های شخصی خود در گزارش های مالی به منظور تغییر در جهت گزارشگری مالی.
فهرست مطالب این صفحه
انگیزهای مدیریت سود
درگیر شدن در مسئله مدیریت سود برای شرکتها کاری خالی از مخاطره نیست. مخاطراتی جون مخدوش شدن اعتبار شرکت و مدیران عامل و خطر دادخواهی از آنها (این مورد بیشتر در مورد تقلب روی میدهد) از این قبیل است. بنابراین منطق حکم میکند تنها هنگامی اقدام به مدیریت سود شود که انگیزهای کافی برای آن وجود داشته باشد و منافع این کار از هزینهها و مخاطرات آن بیشتر باشد. در ادامه به بیان انگیزهای سود که مربوط به منافع شرکت میباشد پرداخته میشود.
افزایش بازده سهام
نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از اثبات این انگیزه برای مدیریت سود است. شرکتها می توانند اول جهت ایجاد یک جریان با ثبات سود، به منظور تاثیرگذاری مساعد بر بازده سهام و کاهش ریسک شرکت؛ و دوم توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن شود و جلوگیری از کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده بازار، اقدام به مدیریت سود کند.
شرایط تامین مالی بهتر
شرکتها میتوانند برای نشان دادن تصویری بهینه و بهتر از آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه برای تامین مالی، اقدام به مدیریت سود کنند. با مدیریت سود افزاینده و هموارسازی شرکتها خواهند توانست ریسک سرمایه گذاری سرمایه گذاران را کاهش داده و لذا سرمایه گذاران به بازده کمتری قانع خواهند بود. بنابراین هزینه سرمایه کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت افزایش یافته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تامین مالی کاهش می یابد.
افزایش قیمت سهام در اولین عرضه عمومی سهام: قیمت سهام که برای نخستین بار عرضه میشود، مشخص نیست. حال پرسش این جاست که چگونه ارزش این سهام تعیین می گردد. پاسخ احتمالی میزان تقاضای برای سهام مذکور است و این تقاضا نیز بستگی به برداشت بازار از وضعیت آتی شرکت دارد.
عدم تخلف از قرادادهای بدهی
معمولا اعتبار دهنگان در مورد بازپرداخت شدن اصل و سود منابعی که در اختیار شرکت قرار می دهند، دارای ریسک هستند. عموما برای کنترل چنین ریسکی، اعتبار دهندگان در قرارداد فیمابین با شرکت خواهان وضع مفادی میگردند. برای مثال سرمایه در گردش یا نسبت جاری شرکت نباید از حد معینی کمتر شود و یا نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام نباید از حد مشخصی فراتر رود.
انگیزهای سیاسی
برخی از شرکتها از دیدگاه سیاسی در معرض دید بیشتر قرار دارند. این شرکتها از منظر علت جلب توجه ها به سه دسته تقسیم می شوند. دسته اول شرکتهای بسیار بزرگ هستند. علت توجه به این شرکتها این است که فعالیت آنها بر عده زیادی تاثیر میگذارد. دسته دوم شرکتهایی هستند که در صنایع استراتژیک فعالیت میکنند، مانند شرکت های نفت و گاز. در نهاست دسته سود شرکتهایی هستند که حالت انحصاری یا شبه انحصاری دارند. این شرکتها خواشتار نوعی مدیریت سود هستند که آنها را کمتر در مورد دید مردم قرار دهد.
کاهش مالیات: مسلما کاهش دادن میزان مالیات برای بسیاری از شرکتها بسیار مطلوب بوده و شرکتها انگیزه زیادی دارند ک از هر راه ممکن از جمله مدیریت سود (کاهنده) به این هدف دست یابند. اما باید توجه داشت که بستر اعمال مدیریت سود، سیستم و اعداد حسابداری است. به عبارت دیگر هنگامی مدیریت سود می تواند در میزان پرداخت مالیات موثر باشد که برای محاسبه مالیات، از اعداد بیرون آمده از سیستم حسابداری استفاده شود.
اطلاع رسانی به سرمایه گذاران
اقبلا عمومی نسبت به سرمایه گذاری در شرکت بستگی به برداشت عموم از آینده آن شرکت دارد. به علاوه سرمایه گذاران با استفاده از سود دوره جاری در احتمالاتی که برای عملکرد آینده در نظر گرفته اند، تجدید نظر میکنند. در طرف مقابل منطقی است که بپذیریم مدیر شرکت درباره سودهای خالص آینده شرکت اطلاعاتی محرمانه دارد. مسلما شرکتها این انگیزه را دارند که با مدیریت برسود دوره جاری این اطلاعات را افشا کنند. به عناون مثال مدیر می تواند با مدیریت سود، به نوعی تداوم سود یا رشد سود را علامت دهی کند.
قوانین و مقرارت: شرکتها ممکن است جهت شمول یا عدم شمول بعضی قوانین دولتی اقدام به مدیریت سود کنند.
29 شاخص کلیدی عملکرد محبوب مالی برای داشبورد مدیریتی
شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مقداری قابل اندازه گیری است که نشان می دهد عملکرد یک شرکت در زمینه درآمدزایی و سودآوری چقدر خوب است. نظارت بر KPI ها نشان می دهد که آیا یک کسب و کار به اهداف بلند مدت خود رسیده است.
صرف نظر از وسعت، سابقه و صنعت هر یک از شرکت ها باید از علمکرد مالی خود آگاهی داشته باشند. در حالی که حسابداران با همه هزینه ها، درآمد و بودجه سر و کار دارند، مدیران شرکت نیز باید از اقدامات مهم مالی مطلع باشند.
سریع ترین و کارآمدترین راه برای پیگیری عملکرد سازمان، راه اندازی داشبورد KPI است که معیارهای مالی را نمایش می دهد.
گزارش کامل KPI مالی، به روزرسانی های حقیقی در مورد ارقام مهم مالی یک شرکت را ارائه می دهد، مانند جریان نقد عملیاتی، نسبت جاری، نرخ سوختن سرمایه و غیره.
با استفاده از معیارهای مالی پرکاربرد، ما طیف کاملی از معیارهای مهم بودجه را که اکثر شرکت ها باید بسنجند، توضیح خواهیم داد.
1- جریان نقد عملیاتی (OCF)
جریان نقد عملیاتی مقدار کل پول تولیدشده توسط عملیات روزانه یک شرکت را نشان می دهد. این معیار مالی به این نکته اشاره می کند که آیا شرکت می تواند جریان نقد مثبت مورد نیازِ رشد را حفظ کند یا برای تامین کلیه هزینه ها به سرمایه خارجی نیاز دارد.
گردش جریان نقد عملیاتی با تنظیم درآمد خالص برای مواردی مانند استهلاک، تغییرات سرمایه و تغییر در حساب های دریافتنی محاسبه می شود. در حالی که جریان نقد عملیاتی خود را آنالیز می کنید، آن را با کل سرمایه به کار رفته مقایسه کنید، در این صورت می توانید ارزیابی کنید که تجارت شما سرمایه کافی برای مثبت نگه داشتن حساب ها تولید می کند.
2- نسبت جاری
نسبت جاری منعکس کننده توانایی سازمان در پرداخت کلیه تعهدات مالی طی یک سال است. این KPI دارایی های جاری شرکت مانند حساب دریافتkی و بدهی های جاری را زیر نظر می گیرد.
نحوه ارزیابی نسبت جاری شما: نسبت جاری کم تر از یک نشان می دهد که شرکت شما قادر به انجام کلیه تعهدات مالی نخواهد بود، مگر این که جریان نقد اضافی وجود داشته باشد.
نسبت جاری سالم بین 1.5 تا 3 است، اما داشتن دوره های نسبت جاری زیرِ 1 برای مشاغل کم نیست، به خصوص اگر شرکت در حال سرمایه گذاری روی رشد یا پرداخت بدهی باشد.
سرمایه گذاران دوست دارند از نسبت جاری به عنوان چرخه عملکرد سالم شرکت استفاده کنند. نسبت جاری بیش از حد بالا ممکن است نشان دهنده این باشد که شرکت دارایی و پول نقد زیادی دارد اما نمی تواند در زمینه نوآوری و رشد سرمایه گذاری کند.
3- نسبت آنی یا نسبت سریع
نسبت آنی نشان می دهد که آیا یک کسب و کار دارایی کوتاه مدت کافی برای پوشش بدهی های خود در آینده نزدیک را دارد. نسبت آنی، به دلیل نادیده گرفتن نقدینگی ها مانند فهرست موجودی ها، نمای دقیق تری از سلامت مالی یک شرکت را نسبت به نسبت جاری ارائه می دهد.
4- نرخ سوختن سرمایه
این KPI منعکس کننده میزان هزینه های هفتگی، ماهانه یا سالانه یک شرکت است. این معیار اصلی می تواند به نفع شرکت های کوچکی باشد که تجزیه و تحلیل گسترnه مالی را انجام نمی دهند.
در مقایسه با سود خالص و درآمد، نرخ سوختن سرمایه نشان می دهد که آیا هزینه های عملیاتی سازمان در طولانی مدت پایدار است یا خیر.
5- حاشیه سود خالص
این معیار نشان می دهد که یک شرکت در سودآوری در مقایسه با درآمد خود چقدر کارآمد است. این KPI که غالباً به صورت درصد محاسبه می شود، نشان می دهد که چگونه مقدار هر دلار به دست آمده توسط شرکت به سود تبدیل می شود.
حاشیه سود خالص منعکس کننده سودآوری یک تجارت است و نشان می دهد که شرکت در چشم انداز بلندمدت به چه سرعتی می تواند رشد کند.
6- حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص پول باقی مانده از درآمد را پس از محاسبه هزینه کالاهای فروخته شده اندازه می گیرد. این معیار که شاخص خوبی برای سلامت مالی یک شرکت است، نشان می دهد که آیا یک کسب و کار توانایی پرداخت هزینه های عملیاتی خود را دارد، آن هم در حالی که بودجه ای برای رشد باقی مانده است.
معمولاً سازمان ها از حاشیه سود ناخالص نسبتاً پایداری برخوردار هستند، مگر این که برخی تغییرات اساسی را که در هزینه های تولید تاثیرگذار بوده یا تغییراتی را که در سیاست های قیمت گذاری اعمال نکرده اند، انجام دهند.
محاسبه شده به عنوان= هزینه کالاهای فروخته شده / درآمد
برای مشاهده نمونه داشبورد تحلیل سودآوری بر روی دکمه روبرو کلیک کنید.
7- سرمایه در گردش
KPI سرمایه در گردش، دارایی موجود سازمان را برای پاسخگویی به تعهدات مالی کوتاه مدت اندازه می گیرد. سرمایه در گردش شامل دارایی مانند وجه نقد موجود، سرمایه گذاری های کوتاه مدت و حساب های دریافتنی است که نقدینگی تجارت (توانایی تولید سریع پول نقد) را نشان می دهد.
پول نقد فوری موجود به عنوان سرمایه در گردش شناخته می شود. با مطالعه دارایی های موجود که با بدهی های کوتاه مدت مالی رو به رو هستند، سلامت مالی را تجزیه و تحلیل کنید. سرمایه در گردش که با کسر بدهی های جاری از دارایی های جاری محاسبه می شود، شامل دارایی هایی مانند پول نقد موجود، سرمایه گذاری های کوتاه مدت و حساب های دریافتنی است.
سرمایه در گردش با کسر بدهی های جاری (تعهدات مالی) از دارایی های جاری (منابعی با ارزش نقدی) محاسبه می شود.
8- حساب های دریافتنی جاری
این KPI میزان پولی را که بدهکاران به یک تجارت بدهکار هستند، اندازه گیری می کند. معیار حساب های دریافتنی جاری به شما کمک می کند درآمد آینده را تخمین زده و میانگین روزهای بدهکار را محاسبه کنید. همچنین این معیار نشان می دهد که یک شرکت تجاری یا مشتری عادی چه مدت طول می کشد تا بدهی خود را پرداخت کند.
معیار حساب های دریافتنی جاری بالا ممکن است نشان دهد که یک تجارت قادر به معامله با بدهکاران طولانی مدت نیست و در نتیجه ضرر می کند. اگر افراد یا شرکت ها قبض خود را پرداخت نکنند، به عنوان پیش فرض در نظر گرفته می شوند.
9- حساب های پرداختنی جاری
در مقابل حساب های دریافتنی، معیار حساب های پرداختنی جاری مبلغی است که یک تجارت باید به تامین کنندگان، بانک ها و بستانکارhن بپردازد. این معیار می تواند توسط بخش های تجاری و پروژه ها تجزیه و تحلیل شود تا اطلاعات بیشتری در مورد بدهی های فعلی به دست آید.
برای محاسبه حساب های پرداختنی جاری، سازمان ها باید کلیه بدهی هایی را که باید در یک بازه زمانی خاص پرداخت شوند، در نظر بگیرند.
10- بازده حساب های پرداختنی
این KPI نرخی را نشان می دهد که یک سازمان به طور متوسط مبلغ قابل پرداخت خود را به تامین کنندگان، بانک ها و سایر طلبکاران بپردازد.
نحوه محاسبه بازده حساب های پرداختنی به شرح زیر است:
فرض کنیم شرکتی، از تامین کنندگان در یک ماه 10 بیلیون دلار خرید می کند و در هر زمان معین حساب های پرداختنی باقی مانده 2 بیلیون دلار است. این بدان معنی است که بازده حساب های پرداختنی 10 بیلیون دلار / 2 بیلیون دلار = 5 است.
اگر نسبت بازده نسبت به دوره های قبل کاهش یابد، این ممکن است نشان دهد که سازمانی در بازپرداخت بدهی های خود با مشکل رو به رو است. اگر نرخ بازده افزایش یابد، به این معنی است که یک شرکت بازپرداخت تامین کنندگان خود را با سرعت بیشتری از قبل انجام می دهد.
11- هزینه فرایند حساب های پرداختنی
هزینه فرایند حساب های پرداختنی، هزینه کل پردازش کلیه پرداخت ها و فاکتورها را در یک دوره خاص نشان می دهد.
نتایج نظرسنجی APQC (انجمن کیفیت و بهره وری آمریکا) پیرامون بهره وری فرایند حساب های پرداختنی، نشان می دهد که موردی قوی جهت سرمایه گذاری در فناوری های ارائه فاکتور الکترونیکی، پردازش و پرداخت وجود دارد، زیرا آن ها هزینه پردازش فاکتورها و پرداخت به تامین کنندگان را به طرز قابل توجهی کاهش می دهند.
12- بازده حساب های دریافتنی
بازده حساب های دریافتنی، اثربخشی یک شرکت در جمع آوری بدهی ها و تمدید اعتبارات را نشان می دهد. اگر شرکتی قبض پرداخت نشده یک مشتری را حفظ کند، مانند این است که به جای استفاده از پول برای توسعه تجارت، وام بدون بهره بدهد.
برای محاسبه بازده حساب های دریافتنی، شرکت ها باید ارزش خالص فروش اعتباری طی یک دوره معین را بر میانگین حساب های دریافتنی تقسیم کنند. این محاسبه بسیار شبیه به بازده حساب های پرداختنی است: ارزش خالص فروش اعتباری / حساب های دریافتنی
هرچه این معیار مالی کم تر باشد، کسب و کار دارایی های بیشتری جهت سرمایه گذاری در رشد و نوآوری دارد و کم تر با جمع آوری بدهی ها و پرداخت ها دست و پنجه نرم می کند.
13- گردش موجودی کالا
KPI گردش موجودی کالا نشان می دهد که شرکت با چه کارایی موجودی خود را در مدت زمانی خاص می فروشد و جایگزین می کند. بنابراین نشان دهنده توانایی سازمان در تولید و فروش و جایگزینیِ کالاها است.
برای محاسبه گردش موجودی کالا دو فرمول وجود دارد:
گردش موجودی کالا = فروش / موجودی
گردش موجودی کالا = هزینه کالاهای فروخته شده / موجودی میانگین
14- انحراف بودجه
همچنین انحراف بودجه یک KPI مدیریت پروژه است که اغلب مورد استفاده قرار می گیرد و نشان می دهد که بودجه های پیش بینی شده در مقایسه با کل بودجه واقعی متفاوت است. این معیار برای ارزیابی این که آیا بودجه یا میزان پایه هزینه ها یا درآمد، انتظارات را برآورده می کند، استفاده می شود.
حداقل انحراف بودجه نشان می دهد که هزینه های واقعی برابر یا کم تر از هزینه های پیش بینی شده یا درآمد بالاتر از حد پیش بینی شده تعریف نسبت های سودآوری است. تغییرپذیری قابل توجه در بودجه معمولاً به دلیل پیش بینی بیش از حد خوشبینانه یا تصمیمات ضعیف مدیریت ایجاد می شود.
15- زمان چرخه تولید بودجه
زمان چرخه تولید بودجه نشان دهنده دوره ای است که برای تحقیق، برنامه ریزی و توافق در مورد بودجه یک شرکت استفاده شده است. یک چرخه طولانی تولید بودجه لزوماً چیز بدی نیست، اما ممکن است منابع ارزشمندی مانند زمان مدیریت را هدر دهد.
16- موارد موجود در بودجه
موارد موجود در بودجه به مدیران پروژه کمک می کند تا هزینه ها را با روش دقیق تری پیگیری کنند. موارد موجود می تواند نشان دهنده پروژه ها، بخش های بازرگانی یا برخی اقدامات حسابداری دیگر باشد تا بتواند نمای بهتری از محل خرج پول ارائه دهد.
علاوه بر این، یک بودجه دقیق باعث می شود شرکت در صورت نیاز به کاهش بودجه، به بخش ها و پروژه های مناسب بپردازد.
17- تعداد تکرار بودجه
هرچه تعداد تکرار بودجه بیشتر باشد، زمان بیشتری برای برنامه ریزی بودجه و درست کردن آن لازم است. تعداد نسخه های بودجه تولیدشده قبل از تصویب نهایی به توانایی مدیریت در برنامه ریزی موثر بودجه دوره بعد بستگی دارد.
طبق یک نظرسنجی، 25 درصد شرکت کنندگان برتر 4 بار تکرار بودجه داشتند، در حالی که پایین ترها قبل از تصویب نهایی به 9 نسخه بودجه عادت کرده اند.
18- نسبت سرانه حقوق و دستمزد
این معیار مالی نشان می دهد که چه تعداد از اعضای تیم در مقایسه با تعداد کل کارمندان درگیر پردازش حقوق و دستمزد هستند.
برای محاسبه نسبت سرانه حقوق و دستمزد، مشاغل باید نسبت موقعیت های تمام وقت منابع انسانی به تعداد کل کارمندان را پیدا کنند.
19- رشد فروش
این معیار مالی تغییر در کل فروش طیِ یک دوره خاص را نشان می دهد. رشد فروش درصد دوره فروش فعلی را نسبت به دوره قبل نشان می دهد، که نشان دهنده رشد یا کاهش فروش کل است.
20- روزهای فروش معوق (DSO)
روزهای فروش معوق میانگین روزهای مشتریان برای پرداخت یک شرکت – از دریافت فاکتور تا زمان پرداخت کامل را نشان می دهد. به بیان دیگر روزهای فروش معوق نشاندهنده میانگین تعداد روزهایی است که فروشهای اعتباری به پول نقد تبدیل میگردد و یا حسابهای قابل وصول شرکتی گردآوری میشود. هرچه DSO پایین باشد، یک شرکت می تواند تمرکز بیشتری روی رشد و سفارش لوازم اضافی داشته باشد.
برای مشاهده نمونه داشبورد تجزیه سنی حسابهای دریافتنی بر روی دکمه روبرو کلیک کنید.
21- هزینه های وندورها
این KPI پرداخت های جاری یک شرکت را با به وندورها را نشان می دهد (کسی که کالا یا خدمات را به یک سازمان یا افراد دیگر ارائه می دهد). ممکن است هزینه های بالای وندورها نشان دهد که مشکلاتی برای پرداخت به موقع به فروشندگان و تامین کنندگان وجود خواهد داشت.
22- نرخ خطای پرداخت
نرخ خطای پرداخت، درصد پرداخت های ورودی یا خروجی را نشان می دهد که به دلیل خطای پردازش تکمیل نشده اند. غالباً، دلیل ورشکستگی ها عدم تایید، مستندات تعریف نسبت های سودآوری ضعیف یا مرجع از دست رفته است.
اگر نرخ خطای پرداخت شرکتی با گذشت زمان افزایش یابد، ممکن است نشان دهنده این باشد که زمان بررسی سیستم پردازش پرداخت است.
23- زمان چرخه بازرسی داخلی
زمان چرخه بازرسی کامل میانگین دوره لازم جهت انجام بازرسی داخلی کامل را نشان می دهد. این رقم به طور عمده مدیر و دینفعان یک شرکت را در نظر می گیرد که باید بر بودجه، هزینه ها، پرداخت ها و غیره مروری داشته باشند.
24- گزارش تعریف نسبت های سودآوری خطای مالی
این معیار مالی تعداد گزارش های مالی را نشان می دهد که به توضیحات بیشتری نیاز دارند یا حاوی اشتباهاتی هستند و این امر نیاز به بررسی دقیق تر دارد.
25- بازده حقوق صاحبان سهام
این KPI ظرفیت یک تجارت را برای استفاده موثر از سرمایه گذاری سهامداران نشان می دهد و سود بالایی را به همراه دارد. بازده حقوق صاحبان سهام نشان می دهد که شرکت برای هر واحد از سهام صاحبان سهام چه میزان درآمد دارد
26- نسبت بدهی تعریف نسبت های سودآوری به حقوق صاحبان سهام
به طور مشابه با بازده حقوق صاحبان سهام، این KPI نشان می دهد که یک کسب و کار چگونه از سرمایه گذاری سهامداران خود استفاده می کند. نسبت بالای بدهی به حقوق صاحبان سهام نشان می دهد که یک سازمان به جای سودآوری جدید از سرمایه گذاری ها، سرمایه خود را از دست می دهد و مقروض می شود.
27- هزینه مدیریت فرایندها
این KPI را می توان توسط بخش های تجاری دیگر پیگیری کرد تا هزینه مدیریت کار افراد و برنامه ریزی برای آینده را بسنجد. هرچه هزینه مدیریت فرایندها کم تر باشد، دارایی بیشتری برای اجرای وظایف و رشد شرکت باقی می ماند.
28- بهره برداری از منابع
برای برخی شرکت ها، زمان کارمند باارزش ترین سرمایه ای است که روی آن حساب می کنند. این مورد برای آژانس های خلاق، شرکت های حقوقی و سایر نمونه های تجاری مبتنی بر خدمات صدق می کند.
KPI بهره برداری از منابع نشان می دهد که یک شرکت چگونه از منابع خود (زمان)، با مقایسه زمان قابل پرداخت و کار غیرقابل پرداخت، استفاده می کند. همچنین می تواند در داشبورد پروژه برای نمای بهتر عملکرد پروژه مورد استفاده قرار بگیرد.
29- هزینه کل عملکرد مالی
هزینه کل عملکرد مالی نسبت کل هزینه فعالیت های مالی را نسبت به کل درآمد نشان می دهد. هزینه های مالی یک شرکت شامل پرسنل، سیستم های مدیریتی، مخارج کلی و سایر هزینه های لازم برای فعالیت روزمره سازمان مالی است.
طبق یک نظرسنجی APQC (انجمن کیفیت و بهره وری آمریکا)، میانگین هزینه های کل عملکرد مالی شرکت هایی با عملکرد بالا 0.6 درصد است در حالی که این عدد برای 25 درصد شرکت هایی که عملکرد پایینی دارند، 2 درصد است. شرکت هایی که می خواهند این معیار را بهبود ببخشند، باید برای اتوماسیون و بهینه سازی فرایندهای تجاری خود، از فناوری و نرم افزار مدرن استفاده کنند.
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی (مقدماتی)
انصراف و عودت وجه تا یک هفته پیش از آغاز دوره، با کسر ۳۰% از مبلغ ثبتنام و پس از آن، تنها با معرفی فرد جایگزین امکانپذیر خواهد بود.
ثبت نام این دوره به پایان رسیده است
توضیحات
مقدمه
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی یکی از روشهای اصلی تحلیلگران در ارزیابی شرکتها است. در صورتیکه اعداد و ارقام صورتهای مالی شرکتها با دقت لازم و با محتوای صحیح تهیه و تنظیم شده باشند ، نسبتهای مالی شرکتها و مؤسسات میتواند عملکرد مالی یک شرکت را به خوبی نشان دهد. لذا میتوان گفت بررسی وضعیت عملکرد شرکتها و یا بازدهی سرمایهگذاریهای انجام شده از طریق تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، یکی از مهمترین اهداف مدیران مؤسسات و سازمانهای اقتصادی است.
هدف از برگزاری دوره مقدماتی تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، آشنایی با تعریف صورتهای مالی اساسی، آشنایی با انواع صورتهای مالی حسابداری، نسبتهای پرکاربرد در بررسی عملکرد شرکتها و تکنیکهای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شرکتها میباشد.
لازم بذکر است نحوه برگزاری دوره بصورت کارگاهی است و یک یا چند نمونه صورتهای مالی شرکتهای بورسی، به شکل مطالعه موردی بررسی میگردد.
مخاطبان دوره
مدیران و کارشناسان:
- شرکتهای دانشبنیان
- شرکتهای سرمایهگذاری
- شرکتهای تأمین سرمایه
- شرکتهای کارگزاری
- بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری
- شرکتهای بیمه
- شرکتهای لیزینگ
- مشاوران مالی و اقتصادی
- شرکتهای عضو بورس اوراق بهادار
- شرکتهای مشاور مالی و سرمایهگذاری
- کلیه کارشناسان مالی و سرمایهگذاری سازمانها و شرکتهای دولتی و خصوصی
- سازمانها و مؤسسات دولتی
سرفصلهای دوره
- معرفی سیستمهای حسابداری و بیان تفاوت حسابداری مالی و حسابداری مدیریت
- سیستم اطلاعاتی حسابداری AIS و معرفی اجزای آن
- اجزای تشکیلدهنده گزارش مالی سالانه
- اطلاعات لازمه تصمیمگیری
- نقش گزارش حسابرس مستقل در تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
- معرفی عناصر صورتهای مالی اساسی (سود و زیان، سود و زیان جامع، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد)
- مبنای تعهدی و مبنای نقدی در اندازهگیری درآمدها و هزینهها
- تفاوت صورت سود و زیان واحدهای خدماتی، واحدهای بازرگانی و واحدهای تولیدی
- بیان برخی از رویههای حسابداری در جهت اثربخشی تحلیل مالی
- روش تهیه مقدماتی صورت جریان وجوه نقد
- نقش و رابطه عمر شرکتها با جریانهای نقد (تحلیل ماتریسی جریانهای نقد)
- انواع تکنیکهای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
- تشکیل سری زمانی
- تحلیل افقی
- تحلیل روند
- تحلیل عمودی
- تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی
- نسبتهای نقدینگی سنتی و نوین
- چرخه عملیات واحدهای بازرگانی و واحدهای تولیدی
- دوره تبدیل وجه نقد (دوره تامین مالی)
- نسبتهای مدیریت بر داراییها و بدهیهای جاری عملیاتی (نسبتهای کارایی)
- تفاوت دوره گردش کالا در واحدهای بازرگانی و واحدهای تولیدی
- شاخصهای ارزیابی کیفیت سود و نسبتهای سودآوری
- رابطه نرخ بازده دارایی، نرخ بازده حقوق صاحب سهام و اهرم مالی
- نسبتهای اهرمی
- نسبتهای کفایت جریان نقد
- نسبتهای ارزیابی سهام در بازار
- کاربرد نسبت P/E در پیشبینی قیمت سهام
- ارزش افزوده بازار MVA
مدرس دوره
گروه مالی و مدیریت سرمایهگذاری شریف همواره افتخار همکاری با بهترین اساتید و متخصصین در ایران را داشته و دارد.
اصغر طاهرپور اصل
- دکتری حرفهای DBA گرایش مهندسی مالی و مدیریت ریسک؛
- بالغ بر ۳۰ سال تجربه حرفهای در بازار پول و تحلیل مالی و اعتباری شرکتها؛
- بالغ بر ۲۵ سال سابقه تدریس دورههای حرفهای مالی؛
- عهدهداری مدیرکلی واحدهایی از جمله: حسابداری مدیریت، مدیریت ریسک و تطبیق، امور توسعه سرمایههای انسانی و آموزش، معاونت برنامهریزی، تحول و ICT مدیر عامل، معاونت مالی و سرمایهگذاری.
دانلود برشورهای دوره
نظرسنجی دوره قبل
گالری عکسهای دوره
پرسش و پاسخ
منظور از تجزیه و تحلیل صورتهای مالی چیست؟
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی به فرآیند ارزیابی و بررسی صورتهای مالی یک شرکت یا بنگاه اقتصادی به منظور بررسی عملکرد و استخراج اطلاعات مفید برای سنجش توانمندی شرکت در فعالیتهای آتی گفته میشود.
صورتهای مالی اساسی عبارتنداز: صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد، تجزیه و تحلیل این صورت و همزمان با آن، تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی را “ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی” یا “statement analysis financial” مینامند. این نوع تجزیه و تحلیلها باعث میشود مدیران شرکتها، صاحبان سرمایه، بستانکاران و سرمایهگذاران بتوانند از وضع مالی حال و آینده شرکتهای سهامی مورد نظر خود آگاه شوند و درباره آن قضاوت کنند.
دیدگاه شما